گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد اول
قالَ سَآوي إِلی جَبَلٍ ... » .58
آیه



« قالَ سَآوي إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقین »
صفحه 194 از 391
ترجمه
گفت: به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند، گفت: امروز هیچ حافظی در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن کس را که او
رحم کند، در این هنگام موجی در میان آن دو حایل شد و او در زمره غرقشدگان قرار گرفت. ( 43 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
فریاد زد پدر براي من جوش نزن، به » ، لذا این فرزند لجوج و کوتاهفکر به گمان این که با خشم خدا میتوان به مبارزه برخاست
نوح باز .« زودي به کوهی پناه میبرم که دست این سیلاب به دامنش هرگز نخواهد رسید و مرا در دامان خود پناه خواهد داد
مأیوس نشد، بار دیگر به اندرز و نصیحت پرداخت شاید فرزند کوتاهفکر از مرکب غرور و خیرهسري فرود آید و راه حق پیش
کوه که سهل است، کره زمین که سهل … .« گفت: فرزندم امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد » گیرد، به او
است، خورشید و تمام منظومه شمسی با آن عظمت خیره کنندهاش در برابر قدرت لایزال او ذره بیمقداري بیش نیست. مگر
بالاترین کوهها در برابر کره زمین همچون برآمدگیهاي بسیار کوچکی که روي سطح یک نارنج قراردارد نیست؟ همان زمینی که
یک میلیون و دویست هزار مرتبه باید بزرگ شود تا به اندازه کره خورشید گردد، همان خورشیدي که یک ستاره متوسط معمولی
کاري ساخته « کوه » آسمان از میان میلیونها میلیون ستاره در پهنه عالم خلقت است. پس چه خیال خامی و چه فکر کوتاهی که از
باشد؟ در همین هنگام موجی برخاست و جلو آمد و جلوتر و فرزند نوح را همچون پر کاهی از جا کند و در لابلاي خود در هم
کوبید.
پنج درس تربیتی در طوفان نوح
همانگونه که میدانیم هدف اصلی قرآن از بیان سرگذشت پیشینیان بیان درسهاي عبرت و نکات آموزنده و تربیتی است و در
همین قسمت که تاکنون از داستان نوح (صفحه 308 ) خواندهایم نکتههاي بسیار مهمی نهفته است که به قسمتی از آن ذیلًا اشاره
و مهربان است ولی نباید فراموش کرد که او در عین حال، « رحیم » ، میشود: 1 پاکسازي روي زمین درست است که خداوند
نیز میباشد، به مقتضاي حکمتش هرگاه قوم و ملتی فاسد شوند و دعوت ناصحان و مربیان الهی در آنها اثر نکند، حق « حکیم »
حیات براي آنها نیست سرانجام از طریق انقلابهاي اجتماعی و یا انقلابهاي طبیعی، سازمان زندگی آنها درهم کوبیده و نابود
میشود. این نه منحصر به قوم نوح بوده است و نه به زمان و وقت معیّنی، یک سنّت الهی است در همه اعصار و قرون و همه اقوام و
ملّتها و حتی در عصر و زمان ما و چه بسا جنگهاي جهانی اول و دوم اشکالی از این پاکسازي باشد. 2 مجازات با طوفان چرا؟
درست است که یک قوم و ملت فاسد باید نابود شوند و وسیله نابودي آنها هر چه باشد تفاوت نمیکند، ولی دقت در آیات قرآن
و « عظیم نیل » نشان میدهد که بالاخره تناسبی میان نحوه مجازاتها و گناهان اقوام بوده و هست. فرعون تکیهگاه قدرتش را رود
آبهاي پربرکت آن قرارداده بود و جالب این که نابودي او هم به وسیله همان شد. نمرود متّکی به لشکر عظیمش بود و چنان که
میدانیم لشکر کوچکی از حشرات او و یارانش را شکست داد. قوم نوح جمعیّت کشاورز و دامدار بودند و چنین جمعیّتی همه چیز
را از دانههاي حیاتبخش باران میداند، اما سرانجام همین باران آنها را از بین برد و از اینجا به خوبی روشن میشود که چقدر
برنامههاي الهی حساب شده است و اگر میبینیم انسانهاي طغیانگر عصر ما در جنگهاي جهانی اول و دوم به وسیله مدرنترین
سلاحهایشان درهم کوبیده شدند، نباید مایه تعجّب ما باشد چرا که همین صنایع پیشرفته بود که تکیهگاه آنها در استعمار و استثمار
صفحه 195 از 391
خلقهاي مستضعف جهان محسوب میشد. 3 نام خدا در هر حال و در همه جا در آیات بالا خواندیم نوح به یارانش دستور میدهد
که نام خدا را به هنگام حرکت و توقف کشتی فراموش نکنند، همه چیز به نام او و به یاد او و با استمداد از ذات پاك او باید باشد،
هر حرکتی، هر توقفی، در حال آرامش و در حال طوفان، همه باید با نام او آغاز شود چرا که هر کار بی نام او (صفحه 309 ) شروع
کُلُّ اَمْرٍ ذي بالٍ لَمْ » خواهد بود. همانگونه که در حدیث معروفی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است « ابتر و بریده دُم » شود
1) ذکر نام خدا نه به عنوان تشریفات، ) .« یُذْکَرْ فیهِ بِسْمِ اللّهِ فَهُوَ اَبْتَرُ: هر کار مهمی که نام خدا در آن برده نشود نافرجام خواهد بود
بلکه به عنوان انگیزه و هدف یعنی هر کار که انگیزه خدایی ندارد و هدفش خدا نیست ابتر است، چرا که انگیزههاي مادّي پایان
میپذیرد ولی انگیزههاي الهی تمام نشدنی است، هدفهاي مادّي به اوج خود که رسید خاموش میشود، اما هدفهاي الهی
همچون ذات پاك او جاودانی خواهد بود. 4 پناهگاههاي پوشالی معمولاً هر کس در مشکلات زندگی به چیزي پناه میبرد،
گروهی به ثروتشان، گروهی به مقام و منصبشان، عدهاي به قدرت جسمانیشان و جمعی به نیروي فکريشان، ولی همانگونه که
آیات فوق به ما میگوید و تاریخ نشان داده، هیچ یک از اینها در برابر فرمان پروردگار کمترین تاب مقاومت ندارد و همچون
تارهاي عنکبوت که در برابر وزش طوفان قرار گیرد به سرعت درهم میریزد. فرزند نادان و خیره پسر نوح پیامبر نیز در همین اشتباه
بود، گمان میکرد کوه میتواند در برابر طوفان خشم خدا به او پناه دهد، اما چه اشتباه بزرگی؟ حرکت یک موج کار او را ساخت
« هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ » و به دیار عدمش فرستاد. به همین دلیل در پارهاي از دعاها میخوانیم من از خشم تو به سوي تو فرار میکنم
2) یعنی اگر پناهگاهی در برابر خشم تو باشد باز همان ذات پاك تو است و بازگشت به سوي تو، نه چیز دیگر. 5 کشتی نجات )
رهایی از هیچ طوفانی بدون کشتی نجات ممکن نیست لزومی ندارد که این کشتی حتما از چوب و آهن باشد، بلکه چه بسا این
کشتی نجات یک مکتب کارساز حیاتبخش مثبت است، که در برابر امواج طوفانهاي افکار انحرافی مقاومت میکند و پیروانش
رابه ساحل نجات میرساند. روي همین جهت در روایاتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در کتب شیعه و اهل تسنن آمده
2- دعاي ابوحمزه ثمالی. (صفحه 310 ) امامان اهلبیت و . جلد 1، صفحه 663 ، « سفینۀ البحار » - است خاندان او یعنی ***** 1
میگوید: من به همراه ابوذر کنار خانه کعبه آمدم او « حَنْش بن مُغیرَة » . معرفی شدهاند « کشتی نجات » حاملان مکتب اسلام به عنوان
دست در حلقه درخانه کرد و صدا زد منم ابوذر غفاري، هر کس مرا نمیشناسد بشناسد. من همان جُنْدَب هستم (نام اصلی ابوذر
مَثَلُ اَهْلِ بَیْتی مَثَلُ سَ فینَۀِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَها نَجی: مثل اهلبیت من مثل » : جُنْدَب بود) من یار پیامبرم، با گوش خود شنیدم که میفرمود
فَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ ( 2): و » 1) در بعضی دیگر از طرق حدیث جمله ) .« کشتی نوح است که هر کس به آن پناه برد نجات مییابد
اضافه شده « مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَکَ ( 3): هر کس از آن تخلف کند هلاك میشود » یا « هر کس از آن تخلف کند غرق میشود
است. این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله با صراحت میگوید به هنگامی که طوفانهاي فکري و عقیدتی و اجتماعی در جامعه
اسلامی رخ میدهد تنها راه نجات پناه بردن به این مکتب است و ما این مسأله را به خوبی در انقلاب شکوهمند ملت ایران آزمودیم
که پیروان مکتبهاي غیراسلامی در برابر طاغوت، شکست خوردند جز آن گروهی که به مکتب اسلام و اهلبیت و برنامههاي
، انقلابی آنها پناه بردند. ***** 1- ابن قتیبه دینوري که از علماي معروف اهل تسنن است این حدیث را در عیون الاخبار جلد 1
نوشته حافظ طبرانی، « معجم الکبیر » - نوشته حافظ طبرانی، صفحه 130 (مخطوط). 3 « معجم الکبیر » - صفحه 211 آورده است. 2
( صفحه 130 (مخطوط). (صفحه 311
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
نگهداري و حراست. در آیه مورد بحث در اشاره به حق ستیزي و ناآگاهی آن عنصر خیره سر و سرنوشت شوم کفر و :« عِصْ مَت »
انحراف او، منطق کودکانه او را ترسیم میکند که در برابر خیرخواهی و دعوت پدرش گفت: قالَ سَآوي إِلی جَبَلٍ یَعْصِ مُنی مِنَ
صفحه 196 از 391
الْماءِ پدر! نگران سرنوشت من مباش؛ من به زودي به یکی از کوهها و پناهگاههایی که بر فراز کوه است پناه میبرم تا مرا در امان
نگهدارد و از خطر غرق شدن حفظ کند. نوح در ادامه خیرخواهی خویش گفت: پسرم! امروز چیزي نمیتواند کسی را از عذاب
خدا حفظ کند، مگر آن کس که خدا او را به وسیله ایمانش مورد مهر و رحمت قرار دهد. پس بیا و به خداي یکتا ایمان آورده و
روي توبه به بارگاه او بیاور تا بر تو رحمت آورد. و آنگاه بود که موجی کوهآسا میان آن پدر دلسوز و نگران و آن فرزند خیرهسر
( حایل گردید و او به همراه همه تبهکاران غرق شد. (صفحه 312
59 . آیه (پایان ماجراي طوفان نوح)
اشاره
وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَكِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ و گفته شد
اي زمین آبت را فرو بر و اي آسمان خودداري کن و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودي پهلو
گرفت و (در این هنگام) گفته شد: دور باد قوم ستمگر. ( 44 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
سرانجام امواج خروشان آب همه جا را فراگرفت، آب بالا و بالاتر آمد، گنهکاران بیخبر به گمان این که یک طوفان عادي است
به نقاط مرتفع و برآمدگیها و کوههاي زمین پناه بردند، اما آب از آن هم گذشت و همه جا در زیر آب پنهان شد، اجساد بیجان
طغیانگران و باقیمانده خانهها و وسایل زندگانیشان در لابلاي کفها روي آب به چشم میخورد. نوح زمام کشتی رابه دست خدا
سپرده، امواج کشتی را به هر سو میبرد در روایات آمده است که شش ماه تمام (از آغاز ماه رجب تا پایان ذيالحجۀ و به روایتی از
دهم ماه رجب تا روز عاشورا) این کشتی سرگردان بود ( 1) و نقاط مختلفی و حتی طبق پارهاي از روایات سرزمین مکه و اطراف
خانه کعبه را سیر کرد. سرانجام فرمان پایان مجازات و بازگشت زمین به حالت عادي صادر شد. آیه فوق چگونگی این فرمان و
جزئیّات و نتیجه آن رادر عبارات بسیار کوتاه و مختصر و در عین حال فوقالعاده رسا و زیبا در ضمن شش جمله بیان میکند و
و به آسمان دستور داده شد اي » .( وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَكِ ) « به زمین دستور داده شد، اي زمین آبت را در کام فرو بر » : میگوید
و کشتی بر دامنه » .( وَ قُضِیَ الْأَمْرُ ) « و کار پایان یافت » .( وَ غیضَ الْماءُ ) « و آب فرو نشست » .( وَ یا سَماءُ أَقْلِعی ) « آسمان دست نگهدار
جلد 5، صفحه ، « مجمع البیان » - در این هنگام گفته شد: دور باد قوم ***** 1 » .( وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ ) « کوه جودي پهلو گرفت
وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ). تعبیرات آیه فوق به قدري رسا و دلنشین و ) « جلد 5، صفحه 3269 . (صفحه 313 ) ستمگر « قرطبی » 164
در عین کوتاهی گویا و زنده و با تمام زیبایی آن قدر تکان دهنده و کوبنده است که به گفته جمعی از دانشمندان عرب این آیه
آیات قرآن محسوب میشود، هر چند همه آیات قرآن در سرحد اعجاز از فصاحت و بلاغت است. شاهد « فصیحترین و بلیغترین »
گویاي این سخن همان است که در روایات و تواریخ اسلامی میخوانیم که گروهی از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و
تصمیم گرفتند آیاتی همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان براي مدت چهل روز بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه
آنان را برایشان تدارك دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه تا با خیال راحت به ترکیب جملههایی همانند
قرآن بپردازند. اما هنگامی که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضی به بعض دیگر نگاه کردند و گفتند این سخنی
است که هیچ کلامی شبیه آن نیست و اصولاً شباهت به کلام مخلوقین ندارد، این را گفتند و از تصمیم خود منصرف شدند و
صفحه 197 از 391
( مأیوسانه پراکنده گشتند. ( 1
کجا است؟ « جودي »
بسیاري از مفسران گفتهاند جودي که محل پهلو گرفتن کشتی نوح در آیه فوق معرفی شده کوه معروفی است در نزدیکی موصل.
و یا در شمال عراق دانستهاند. در کتاب مفردات راغب « آمِد » 2) بعضی دیگر از مفسرین آن را کوهی در حدود شام و یا نزدیک )
آن را کوهی در میان موصل و الجزیره (نام منطقهاي است در شمال عراق و آن غیر از الجزایر و الجزیره معروف امروز است) بعید
همه جزء مناطق شمالی عراق و نزدیک شام میباشند. « جزیره » و « آمِد » و « موصل » نیست که همه اینها به یک معنی بازگردد زیرا
بعضی دیگر از مفسران احتمال دادهاند که منظور از جودي هر کوه و زمین محکمی است، یعنی کشتی نوح بر یک زمین محکم که
، جلد 5 ، « مجمعالبیان » - براي پیاده شدن سرنشینانش آماده بود پهلو گرفت، ولی مشهور و معروف همان معنی اول است. ***** 1
( ذیل آیه مورد بحث. (صفحه 314 « قرطبی » و « روح المعانی » ، « مجمعالبیان » -2 . جلد 12 ، صفحه 57 ، « روح المعانی » ، صفحه 165
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
ریشه کن ساختن چیزي که اثري از آن برجاي نماند. :« اِقْلاع » . فرو بردن چیزي از راه دهان به درون، یا بلعیدن :« بَلْع »
فرو نشستن طوفان نوح
در این آیه آفریدگار هستی در اشاره به فرمان خود براي فرو نشستن طوفان میفرماید: وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَكِ سرانجام فرمانِ
پایانِ طوفان فرا رسید و خدا به زمین دستور داد که: هان اي زمین، آب خود را که از چشمهسارها جوشیده است فرو بر، تا دیگر بر
روي تو آبی نماند. با این فرمان زمین در کمترین مدت ممکن آب خود را بلعید.
وَ یا سَماءُ أَقْلِعی
و به آسمان نیلگون نیز فرمان داده شد که: هان اي آسمان، تو هم از ریزش باران خودداري کن. این جمله نیز نشانگر آن است که
ابرها به یک سو رفتند و باران به سرعت قطع شد.
وَ غیضَ الْماءُ
و آب فرو نشست و به درون زمین فرو رفت و بدین سان زمین آب خود و آبی را که از آسمان فرود آمده بود، همه را بلعید و در
خود فرو برد؛ چرا که خدا اینگونه خبر داده است. برخی بر آنند که زمین تنها آب خود را فرو برد و آبی که از آسمان فرو ریخته
بود، به صورت رودخانهها و دریاها در آمد؛ چرا که خدا میفرماید: هان اي زمین آب خود را فرو بر. این بیان از امامان نور نیز
روایت شده است.
وَ قُضِیَ الْأَمْر
(صفحه 315 ) و فرمان در مورد نابودي کفرگرایان و بیداد پیشگان انجام شد و به باور برخی و فرمان در مورد نجات نوح و همراهان
صفحه 198 از 391
باایمان او به انجام رسید.
وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِي
به مفهوم هر کوه بلند و هر زمین سختی است و در کتاب « جُوديّ » بر آن است که « ابو مُسلَم » . و کشتی بر کوه جودي قرار گرفت
از حضرت رضا علیهالسلام آورده است که فرمود: نوح تا پایان طوفان به فرمان خدا در کشتی ماند و آنگاه کشتی را براي « النُّبُوَّة »
لنگر انداختن به حال خود رها کرد که در این هنگام خدا به کوهها ندا داد که کشتی نوح را بر شانه کدامین شما قرار دهم؟ همه
بود فروتنی کرد و خدا کشتی را به سوي آن کوه هدایت فرمود و بر « موصِل » که در منطقه « جودِي » کوهها گردن کشیدند امّا کوه
شانههاي آنان لنگر انداخت. وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ. و خدا فرمود: دور باد مردم بیداد پیشه از رحمت و مهر خدا. به بیان دیگر،
خدا بیدادگران را از رحمت خود دور گرداند؛ چرا که آنان با حق ستیزي و گمراهی خویش، خود را به هلاکت افکندند و به باور
پارهاي ممکن است این سخن از فرشتگان یا نوح یا ایمان آوردگان به خدا باشد که چنین گفتند. گفتنی است که در آیه مبارکه
جلوههاي زیبا و بدیعی از فصاحت و بلاغت یا زیبایی قالب و مفاهیم جلوهگر است که سخن انسان نه تنها هرگز نمیتواند به پاي
آن برسد که نمیتواند به آن نزدیک هم بشود. براي نمونه: در آیه شریفه با اینکه روي سخن با زمین و آسمان است، به صورت
فرمان آمده است تا اقتدار بیشتري را برساند. در مرحله دوم، هماهنگی در مفهوم و محتوا و تألیف سخن در اوج زیبایی و شکوه
است به گونهاي که هر ادیب و اندیشمندي را به حیرت میکشد. افزون بر آن حسن بیان و لطافت تعبیر در ترسیم وضعیت و تصویر
صحنه غوغا میکند. (صفحه 316 ) و دیگر اینکه گزیدهگویی، فشردهگویی، زیباگویی و نکات دلنشین بسیاري که تنها آگاهان و
آشنایان آنها را مییابند و احساس میکنند در آغاز تا پایان داستان بویژه در این آیه شریفه جلوهگر است. در این مورد آوردهاند
که: گروهی از کفرگرایان عرب بر آن شدند تا چیزي به سان قرآن بسازند و به میدان بیاورند؛ از این رو چهل روز بهترین غذاها
همچون: نان سفید از مغز گندم، گوشت برّه و شراب ناب براي خود اختصاص دادند تا ذهن و هوش خود را صاف و آماده کار
سازند، امّا هنگامی که براي آغاز کار بر گرد هم نشستند، این آیه شریفه را براي آنان آوردند و آنان با خواندن آیه مورد بحث
گفتند: شگفتا از این سخن بلند و زیبا، این سخن به گفتار انسانها شباهت ندارد و نمیتوان به سان آن آورد؛ و از پی آن با یأس و
( سرافکندگی از کار خود دست برداشته و منصرف شدند. (صفحه 317
60 . آیه (سرگذشت دردناك فرزند نوح)
اشاره
وَ نادي نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمینَ نوح به پروردگارش عرض کرد پروردگارا!
پسر من از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برتري. ( 45 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
وقتی نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدري به جوش آمد و به یاد وعده الهی درباره نجات فرزندش افتاد، رو به
پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است و تو وعده فرمودي که خاندان مرا از طوفان و هلاکت » : درگاه خدا کرد و گفت
این وعده اشاره به همان چیزي است که در .« رهایی بخشی و تو از همه حکم کنندگان برتري و در وفاي به عهد از همه ثابتتري
قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْل: ما به » : آیه 40 همین سوره آمده است، آن جا که میفرماید
صفحه 199 از 391
نوح فرمان دادیم که از هر نوعی از انواع حیوانات یک جفت بر کشتی سوار کن و همچنین خانواده خود را جز آن کسی که به
تنها همسر بیایمان و « إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْل » نوح چنین فکر میکرد که منظور از جمله .« فرمان خدا محکوم به نابودي است
مشرك او است و فرزندش کنعان جزء آنها نیست و لذا چنین سخنی را به پیشگاه خدا عرضه داشت.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
در این آیه شریفه آفریدگار هستی در خواست نوح را در مورد فرزندش ترسیم میکند که رو به بارگاه خدا کرد و گفت: اگر پسرم
( از کسانی است که درخور نجات است و از کسانی است که وعده نجات آنان را فرمودهاي، اینک او را نجاتبخش. (صفحه 318
قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ ... » .61
آیه
« قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ »
ترجمه
فرمود: اي نوح! او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است، بنابراین آن چه را از آن آگاه نیستی از من مخواه، من به تو اندرز
میدهم تا از جاهلان نباشی. ( 46 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
چرا پسر نوح، عمل غیر صالح بود؟
گاهی انسان در انجام یک کار آن چنان پیش میرود که گویا عین آن عمل میشود. در ادبیات زبانهاي مختلف به هنگام مبالغه
این تعبیر فراوان دیده میشود، مثلًا گفته میشود فلان کس سراپا عدل و سخاوت است و فلان شخص سراپا دزدي و فساد است،
گویی آن چنان در آن عمل غوطهور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است. این پیامبرزاده نیز آن قدر با بدان بنشست و در
اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطهور گشت که گویی وجودش تبدیل به یک عمل غیرصالح شد. بنابراین تعبیر فوق در عین این
که بسیار کوتاه و مختصر است، گویاي واقعیّت مهم در مورد فرزند نوح میباشد، یعنی اي نوح اگر نادرستی و ظلم و فساد در
وجود این فرزند سطحی بود، امکان شفاعت درباره او میرفت، اما اکنون که سراپا غرق فساد و تباهی است، جاي شفاعت نیست
یعنی این که میگویم از اهل « إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ » در واقع به منزله علت است براي « إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ » اصلًا حرفش را نزن. جمله
تو نیست براي آن است که از نظر عمل و کردار با تو فاصله گرفته است هر چند نسب او با تو پیوند دارد.
آنجا که پیوندها گسسته میشود؟
آیه فوق یکی دیگر از عالیترین درسهاي انسانی و تربیتی را در ضمن بیان سرگذشت نوح منعکس میکند، درسی که در
مکتبهاي مادي مطلقا مفهومی ندارد اما دریک مکتب الهی و معنوي یک اصل اساسی است. پیوندهاي مادّي (نسب، خویشاوندي،
دوستی و رفاقت) در مکتبهاي آسمانی همیشه تحت الشعاع (صفحه 319 ) پیوندهاي معنوي است. در این مکتب نور چشمی و
امتیاز خویشاوندي در برابر پیوند مکتبی و معنوي مفهومی ندارد. آن جا که رابطه مکتبی وجود دارد، سلمان فارسی دورافتاده که نه
صفحه 200 از 391
از خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و نه از قریش و نه حتی از اهل مکه بود، بلکه اصولاً از نژاد عرب نبود، طبق حدیث معروف
جزء خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب میشود، ولی فرزند واقعی و « سلمان از خانواده ما است » « سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ »
روبرو میگردد. « إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ » بلافصل پیامبري همچون نوح براثر گسستن پیوند مکتبیش با پدر، آن چنان طرد میشود که با
ممکن است چنین مسأله مهمی براي آنها که مادي میاندیشند گران آید اما این واقعیّتی است که در تمام ادیان آسمانی به چشم
میخورد. به همین دلیل در احادیث اهلبیت: درباره شیعیانی که تنها نام تشیع بر خود میگذارند و اثر چشمگیري از تعلیمات و
برنامههاي عملی اهلبیت: در زندگانی آنها دیده نمیشود جملههاي صریح و تکان دهندهاي میخوانیم که بیانگر همان روشی
مردم این » : است که قرآن در آیات فوق، پیش گرفته است. از امام علی بن موسی الرضا نقل شده که روزي از دوستان خود پرسید
بعضی معتقدند که معنی آن این است که فرزند » : یکی از حاضران عرض کرد «« إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ » آیه را چگونه تفسیر میکنند
کَلاّ لَقَدْ کانَ ابْنَهُ وَ لکِنْ لَمّا عَ َ ص ی اللّهَ نَفاهُ عَنْ اَبیهِ کَ ذا مَنْ کانَ مِنّا لَمْ یُطِعِ اللّهَ » : امام فرمود « نوح (کنعان) فرزند حقیقی او نبود
فَلَیْسَ مِنّا: نه چنین نیست، او به راستی فرزند نوح بود، اما هنگامی که گناه کرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت
(1) .« خداوند فرزندي او را نفی کرد، همچنین کسانی که از ما باشند ولی اطاعت خدا نکنند، از ما نیستند
مسلمانان مطرود چه کسانی هستند؟
بیمناسبت نیست که با الهام از آیه فوق اشاره به قسمتی از احادیث اسلامی کنیم که آنها نیز گروههاي زیادي را که ظاهرا در زمره
ذیل آیات فوق. (صفحه 320 ) اهلبیت هستند، مطرود دانسته و آنان را از ، « تفسیر صافی » - مسلمانان و یا پیروان مکتب ***** 1
مَنْ غَشَّ مُسْلِما فَلَیْسَ مِنّا: آن کس که با » : صف مؤمنان و شیعیان خارج میسازد: 1 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید
لَیْسَ بِوَلِیِّ لی مَنْ اَکَلَ مالَ مُؤْمِنٍ حَراما: کسی که » : 2 امام صادق میفرماید (1) .« برادران مسلمانش تقلّب و خیانت کند از ما نیست
اَلا وَ مَنْ اَکْرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّه فَلَیْسَ » : 3 پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید (2) .« مال مؤمنی را به گناه بخورد، دوست من نیست
لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ: » : 4 امام فرمود .« مِنّی: بدانید کسی که مردم را به خاطر اجتناب از شرش گرامی دارند از من نیست
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ: کسی که هر روز به » : 5 امام کاظم فرمود .« کسی که به مردم ستم میکند شیعه ما نیست
مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنادي یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ: » : 6 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود (3) .« حساب خویش نرسد از ما نیست
کسی که صداي انسانی را بشنود که فریاد میزند اي مسلمانان به دادم برسید و کمکم کنید، کسی که این فریاد را بشنود و پاسخ
وَ اعْلَمْ یا جابِرُ بِاَنَّکَ لا تَکُونُ لَنا وَلِیّا حَتّی لَوِ اجْتَمَعَ » : 7 امام باقر به یکی از یارانش به نام جابر فرمود (4) .« نگوید مسلمان نیست
عَلَیْکَ اَهْلُ مِصْ رِكَ وَ قالُوا اَنْتَ رَجُلٌ سُوءٌ لَمْ یَحْزُنْکَ ذلِکَ وَ لَوْ قالُوا اِنَّکَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یَسُرَّكَ ذلِکَ وَ لکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلی
کِتابِ اللّهِ: اي جابر! بدان که تو دوست ما نخواهی بود تا زمانی که اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگویند تو آدم بدي هستی
غمگین نشوي و اگر همه بگویند تو آدم خوبی هستی خوشحال نشوي، بلکه خود را بر کتاب خدا قرآن عرضه داري و ضوابط
5) این احادیث خط بطلان بر پندارهاي کسانی که تنها به اسم ***** ) .« خوبی و بدي را از آن بگیري و بعد ببینی از کدام گروهی
- جلد 15 ، (طبع قدیم) بخش اخلاق. 4 ، « بحار » -3 . جلد 12 ، صفحه 53 ، « وسایل » -2 . جلد 2، صفحه 318 ، « سفینۀ البحار » -1
جلد 2، صفحه 691 . (صفحه 321 ) قناعت میکنند و از عمل و ارتباط ، « سفینۀ البحار » -5 . جلد 2، صفحه 164 ، « اصول کافی »
مکتبی در میان آنها خبري نیست میکشد و به وضوح ثابت میکند که در مکتب پیشوایان الهی آنچه اصل اساسی و زیربنایی است،
( همان ایمان به مکتب و عمل به برنامههاي آن است و همه چیز باید با این مقیاس سنجیده شود. (صفحه 322
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
صفحه 201 از 391
اشاره
در پاسخ آن حضرت کلام آمد که: قالَ یا نُوح إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ هان اي نوح! بیگمان او از خاندان عقیدتی و دینی تو نیست. در
و « سعید بن جُبَیر » ، « عِکْرِمَه » ، « جُبّائی » ، « ابن عبّاس » تفسیر این فراز از آیه شریفه دیدگاهها متفاوت است: 1 به باور گروهی از جمله
، …او پسر نوح بود و مفهوم آیه شریفه این است که: این پسر از زمره خاندان تو، که وعده نجات آنان را دادیم نیست؛ چرا که خدا
همان جایی که وعده نجات خاندان نوح را داد، آن کسانی را که در خور نجات و رستگاري نبودند استثنا کرد و در مورد آنان
2 ( فرمود: و کسانی که ایمان آوردهاند با خود ببر، جز آن کسانی که پیشتر در مورد آنان سخن رفت. اِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ (… 1
اما به باور برخی منظور این است که: او از خاندان عقیدتی و پیرو دین و آیین تو نیست و کفرگرایی او باعث بیگانگی او از خاندان
توست. یادآوري میگردد که این آیه به سان این روایت است که سلمان را با اینکه به ظاهر از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله
2) و از حضرت رضا علیهالسلام آوردهاند ) «. سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ » . نیست، از آنان معرّفی میکند؛ چرا که بر دین و آیین آنان است
که فرمود: خدا به نوح فرمود: او از خاندان تو نیست؛ چرا که او با نوح از نظر عقیده مخالف بود و در برابر، کسانی را که پیرو او
بودند از خاندان او شمرد و ادامه آیه شریفه روشنگر این دیدگاه است که میفرماید: او داراي عملکردي ناپسند و ناشایسته است. 3
آوردهاند که او در حقیقت پسر نوح نبود، بلکه ثمره خیانت زن گمراه نوح بود و آن حضرت بدون آگاهی « مُجاهِد » از پارهاي چون
.2 . از حقیقت در این مورد، گفت: پروردگارا، این پسر من است. امّا خداي دانا و توانا با بیان این جمله که فرمود: او 1. آیه 40
مُسْتَدرَك حاکم، ج 3، ص 598 ؛ اَلمُعجَم الکبیر، طَبرانی ج 6، ص 213 . (صفحه 323 ) از خاندان تو نیست، پرده از روي کار
برداشت و خیانت همسرش را به آگاهی او رسانید. به باور ما این دیدگاه ضعیف است؛ چرا که این دیدگاه با قرآن ناسازگار است
که در آن نوح او را فرزند خود خواند و نادي نُوحٌ ابْنَهُ. افزون بر این، نسبت دادن چنین چیزي به پیامبران خدا، گناه و نارواست و
آنان از این نسبتهاي ناروا پاك و بدورند و خدا ضمن پاك شمردن مقام و شخصیت آنان از این نسبتهاي ناروا و حتّی مطالب کمتر
آوردهاند که: زنان « ابن عبّاس » و کوچکتري که باعث نفرت مردم از آنان گردد وجود آنان را پاك و پاکیزه ساخته است. از
پیامبران، خیانتکار نبودند و منظور از خیانت همسر نوح این بود که به نوح نسبت نارواي دیوانگی میداد و خیانت زن لوط( 1) آن
بود که با راه و رسم آن پیامبر خدا مخالفت میورزید و آمدن میهمانان او را به آگاهی مردم گمراه میرسانید.
یک پرسش و پاسخ در خصوص هشدار خدا به نوح علیهالسلام
چرا در آیه مورد بحث، خدا به پیامبرش هشدار میدهد که چیزي را که به آن دانش و آگاهی نداري از من مخواه و این شیوه
سخن با دیدگاهی که هر گونه گفتار و رفتار نازیبا را از پیامبران نفی میکند و اشتباه و لغزش را زیبنده آنان نمیداند، ناسازگار
است، بر این اساس جاي طرح این پرسش است که اگر پیامبران از هر لغزش و اشتباهی پاك و پاکیزهاند، این هشدار چرا؟ که خدا
به نوح میفرماید: پس چیزي را که از آن آگاهی نداري از من مخواه؟ و چگونه او در پاسخ میگوید:رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ
أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ (… 2) پروردگارا، من به تو پناه میبرم که از تو چیزي بخواهم که از آن آگاهی ندارم. در پاسخ باید
گفت: به باور مفسران مانعی ندارد که خدا پیامبرش را از طرح درخواستی که از آن آگاهی کامل نداشته است باز دارد و او نیز از
2. سوره هود، آیه 47 . (صفحه 324 ) این آیه نظیر همان چیزي . اندیشه طرح چنین تقاضایی به خدا پناه برد. 1. سوره تحریم، آیه 10
1) و به …) « وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ » : است که به طور قضیه شرطیه به پیامبر گرامی هشدار داده میشود که
راستی که به تو و کسانی که پیش از تو بودند وحی گردید که: اگر شرك ورزي، عملکردت تباه شده و از زیانکاران خواهی شد.
با این بیان میتوان گفت که نوح چنین درخواستی نکرده و به مجرد اندیشه طرح آن، خدا به او هشدار داده است. افزون بر آن
میتوان گفت که درخواست آن حضرت از بارگاه خدا، مشروط به خواست او و مصلحت او بود و نه به طور قطع و غیر مشروط: و
صفحه 202 از 391
میتوان گفت که درخواست آن حضرت از بارگاه خدا، مشروط به خواست او و مصلحت او بود و نه به طور قطع و غیر مشروط: و
هنگامی که خدا روشنگري فرمود که در نجات او مصلحتی نیست و او درخور کیفر است، نوح از درخواست خود به خدا پناه برد و
گذشت و پاسخ خدا نیز هماهنگ با درخواست نوح آمده است. إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ
تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ. او داراي کردار و عملکردي ناپسند و ناشایسته است: از این رو چیزي را که به آن علم نداري از من درخواست
( مکن و اندرزت میدهم که مبادا از مردم نادان باشی. 1. سوره زُمَر، آیه 65 . (صفحه 325
قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ ... » .62
آیه
« قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ »
ترجمه
عرض کرد: پروردگارا! من به تو پناه میبرم که از تو چیزي بخواهم که از آن آگاهی ندارم و هرگاه مرا نبخشی و بر من رحم نکنی
از زیانکاران خواهم بود. ( 47 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
با توجه به گفتار نوح در آیه قبلی و پاسخی که خداوند به او داد این سؤال پیش میآید که چگونه نوح توجه به این مسأله نداشت
که فرزندش کنعان مشمول وعده الهی نیست. پاسخ این سؤال را میتوان از این راه داد، که این فرزند وضع کاملًا مشخصی نداشته،
گاهی با مؤمنان و گاهی با کافران بود و چهره منافقگونه او، هر کس را ظاهرا به اشتباه میانداخت. به علاوه احساس مسؤولیت
شدیدي که نوح در رابطه با فرزندش میکرد و عشق و علاقه طبیعی که هر پدري به فرزندش دارد و پیامبران نیز از این قانون
مستثنی نیستند، سبب شد که چنین درخواستی را از خداوند بکند. اما به محض این که از واقعیّت امر آگاه شد، فورا در مقام
عذرخواهی به درگاه خداوند و طلب عفو برآمد، هر چند گناهی از او سرنزده بود، اما مقام و موقعیّت پیامبر ایجاب میکند که بیش
از این مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همین ترك اولی براي او با آن شخصیت، بزرگ بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضاي
بخشش کرد و از اینجا پاسخ سؤال دیگري نیز روشن میشود که مگر انبیاء گناه میکنند که تقاضاي آمرزش نمایند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ. و اگر مرا نیامرزي و به من رحمت نیاوري از زیانکاران خواهم شد. (صفحه 326 ) این
( سخن را نیز نوح از شدت فروتنی و عشق به بارگاه خدا بیان داشت وگرنه از او لغزش و گناهی سر نزده بود. (صفحه 327
63 . آیه (سعادت و شقاوت افراد در آخرت نتیجه اعمال آنها در دنیاست)
اشاره
یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَ قِیٌّ وَ سَ عیدٌ آن روز که (قیامت) فرا رسد هیچکس جز به اجازه او سخن نمیگوید گروهی
از آنها شقاوتمندند و گروهی سعادتمند (گروهی بدبختند و گروهی نیکبخت). ( 105 / هود)
صفحه 203 از 391
شرح آیه از تفسیر نمونه
به معنی فراهم بودن اسباب گرفتاري و « شقاوت » از ماده « شَ قِیّ » به معنی فراهم بودن اسباب نعمت و « سعادت » از ماده « سَ عید »
مجازات و بلا است. گاه چنین تصور میشود این آیه که دلیل بر سخن گفتن مردم در آن روز به اجازه پروردگار است، با آیاتی
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما » : که مطلقا نفی تکلم میکند منافات دارد، مانند آیه 65 سوره یس
کانُوا یَکْسِبُونَ: امروز بر دهان آنها مهر مینهیم و به جاي آن دستهایشان سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند به کارهایی
بهتر آن .« هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ: امروز روزي است که آنها سخن نمیگویند » : و در آیه 35 سوره مرسلات میخوانیم « که انجام دادهاند
است که در پاسخ سؤال مربوط به تناقض ظاهري آیات مربوط به تکلم همان جوابی را بگوییم که بسیاري از مفسران گفتهاند و آن
این که: مردم در آن روز مراحل مختلفی را میپیمایند که هر مرحله ویژگیهایی دارد، در پارهاي از مراحل هیچگونه پرسش و
سؤالی از آنها نمیشود و حتی مهر بر دهانشان مینهند، فقط اعضاي پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کردهاند با زبان
بیزبانی سخن میگویند، اما در مراحل دیگر قفل از زبانشان برداشته میشود و به اذن خداوند به سخن میآیند و به گناهان خود
اعتراف میکنند و خطاکاران یکدیگر را ملامت مینمایند بلکه سعی دارند گناه خویش را بر گردن دیگري نهند. به هر حال در
گروهی در آن جا شقی و گروهی سعیدند، گروهی خوش بخت و » : پایان آیه اشاره به تقسیم همه مردم به دو گروه کرده میگوید
فَمِنْهُمْ شَ قِیٌّ وَ سَعیدٌ). سعیدها در آن جهان همان نیکوکارانی هستند که در لابلاي انواع نعمتها جاي آنها ) « گروه دیگري بدبختند
است و شقاوتمندان همان بدکارانی هستند که (صفحه 328 ) در دل دوزخ در انواع مجازاتها گرفتارند. این شقاوت و آن سعادت
چیزي جز نتیجه اعمال و کردار و گفتار و نیات انسان در دنیا نیست.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
تیره بختی و نیک بختی ضد آن است. :« شِقاء »
چگونگی سخن گفتن مردم در روز رستاخیز
از آیه مورد بحث چنین دریافت میگردد که در روز رستاخیز، تنها به اذن و فرمان او سخن گفته میشود و نه بدون اجازه او؛ در
حالی که از آیات دیگري دریافت میگردد که در آن روز کسی سخن بر زبان نمیآورد و از کسی پرسوجو نمیشود. براي نمونه:
قرآن در این مورد میفرماید: هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ ( 1) روز رستاخیز، روزي است که مردم، دم نمیزنند و به
آنان اجازه داده نمیشود تا پوزش بخواهند. و نیز میفرماید: در آن روز هیچ انس و جنّی از گناهش پرسیده نشود. فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ
عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَ انٌّ ( 2) و نیز میفرماید: و آنان را بازداشت کنید که خودشان مسئولند. وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ( 3) و آیات
دیگري که همین مفهوم و پیام را دارد. اینک جاي طرح این پرسش است که آیا این دسته از آیات با آیه مورد بحث ناسازگار
نیستند؟ در این مورد سه پاسخ آمده که هر سه جالب است: 1 روز رستاخیز، گذرگاهها و توفقگاههاي گوناگونی دارد که در برخی
.2 .36 از آنها به مردم اجازه سخن داده میشود و در برخی اجازه داده نمیشود و هر کدام از این دو 1. سوره مُرْسَلات، آیه 35
3. سوره صافّات، آیه 24 . (صفحه 329 ) گروه از آیات ناظر به برخی از ایستگاهها و گذرگاههاي روز . سوره رحمن، آیه 39
رستاخیز است. 2 و به باور پارهاي دیگر، آن گروه از آیات که میفرماید: در آن روز سخن نمیگویند و یا به آنان اجازه سخن داده
نمیشود، منظور این است که از روي منطق و استدلال سخن نمیگویند وگرنه در آنجا و آن روز بزرگ، گناهکاران در مورد
صفحه 204 از 391
گناهان خویش زبان به اعتراف میگشایند و یکدیگر را سرزنش میکنند و هر کدام گناه خود را به گردن دیگري میاندازد، امّا
هیچ یک از اینها گفتار حساب شده و منطقی نیست و میتوان گفت هیچ کدام سخن درستی نمیگویند و زمانی که انسان سخن
درستی براي گفتن نداشته باشد و درست نگوید، همانند آن است که هرگز نگفته است. پیام این آیات، به سان سخن کسی است
که به گوینده بیمنطقی میگوید: شما چیزي نیاوردي و چیزي نگفتی. و نظیر آیات مورد اشاره، آن آیاتی است که مردمِ بیگانه از
صُمٌّ » : خرد و بینش را که در آیات قدرت خدا آن گونه که باید نمیاندیشند و تدبّر و تفکّر نمیکنند، کور و کر و گنگ میشمارد
3 در مورد آیاتی نظیر این آیه شریفه که میفرماید: در آن روز هیچ انسان و پري از گناهش مورد (1) «. بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ
پرسش قرار نمیگیرد، ( 2) نیز، باید توجّه داشت که معناي آیه این است که: آري از آنان براي شناخت ماهیت و گناهانشان پرسش
نمیشود؛ چرا که خداي دانا و آگاه از نیتها و کارهاي آنان آگاه است و نیازي به پرسش و پاسخ نیست، بلکه پرسش و
بازخواست از آنان، به خاطر نکوهش و سرزنش آنان انجام میگیرد، که در آیه شریفه میفرماید: آنان را بازداشت کنید که آنان
مسؤولند. ( 3) به بیان دیگر میتوان گفت: قرآن شریف پرسش به منظور شناسایی را نفی میکند، امّا به منظور نکوهش و سرزنش
را هرگز؛ و با این بیان هیچ ناسازگاري و تناقضی در میان آیات نیست. در ادامه آیه شریفه آفریدگار هستی خبر میدهد که آنان در
3. سوره صافات، آیه 24 . (صفحه 330 ) دو دسته تقسیم میگردند: . 2. سوره رحمن، آیه 39 . روز رستاخیز به 1. سوره بَقَرَه، آیه 18
تیرهبختان روز رستاخیز
فَمِنْهُمْ شَ قِیٌّ وَ سَ عیدٌ. پارهاي از آنان تیرهبخت خواهند بود و پارهاي نیکبخت، که گروه نخست درخور کیفر و عذابند و گروه دوّم
درخور پاداش و ثواب. یادآوري میگردد که شقاوت یا تیرهبختی باعث عذاب و کیفر تیرهبختان میگردد، همانگونه که سعادت و
نیکبختی باعث ارزانی شدن نعمتها به نیکبختان است. با این بیان، انسان تیرهبخت آن کسی است که به خاطر عملکرد زشت و
ظالمانهاش در نافرمانی خدا تیرهبخت گردیده و انسان نیکبخت آن کسی است که در راه فرمانبرداري خدا و به خاطر انجام کارهاي
1) که در آیه پیش است باز میگردد؛ گرچه ) « النّاس » به واژه « مِنْهُمْ » شایسته، به اوج نیکبختی پر کشیده است. در آیه شریفه، ضمیر
( 2. آیه 105 . (صفحه 331 . 2) که اسم جنس است باز میگردد. 1. آیه 103 ) « نَْفس » پارهاي بر آنند که به واژه
فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی ... » .64
آیه
« فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ »
ترجمه
اما آنها که شقاوتمند شدند در آتشاند و براي آنها زفیر و شهیق (نالههاي طولانی دم و بازدم) است. ( 106 / هود) خالِدینَ فیها ما
دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ جاودانه درآن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین بر پاست، مگر آن
چه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هر چه را اراده کند انجام میدهد. ( 107 /هود) وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدینَ فیها
ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، مادام که
آسمانها و زمین برپاست مگر آن چه پروردگارت بخواهد، بخششی است قطع نشدنی. ( 108 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
صفحه 205 از 391
بحثی پیرامون سعادت و شقاوت از نظر ذاتی یا اکتسابی بودن
ناله توأم با فرو بردن نفس است. این هر دو « شَ هیق » به معنی فریاد کشیدنی است که با بیرون فرستادن نفس توأم باشد و « زَفیر »
صداي فریاد و ناله کسانی است که از غم و اندوه ناله سر میدهند، نالهاي که تمام وجود آنها را پر میکند و نشانه نهایت ناراحتی و
هر دو مصدرند و زفیر در اصل به معنی بار سنگین بر دوش گرفتن است و « شَ هیق » و « زَفیر » شدت عذاب است. باید توجه داشت که
چون چنین کاري سرچشمه آه و ناله میشود به آن زفیر گفته میشود و شهیق در اصل به معنی طولانی بودن است همانگونه که به
میگویند و سپس به نالههاي طولانی اطلاق شده است. بعضی خواستهاند از آیات فوق ذاتی بودن سعادت و « جَبَلٌ شاهِقٌ » کوه بلند
شقاوت را اثبات کنند در حالی که نه تنها آیات فوق دلالتی بر این امر ندارد بلکه به وضوح ثابت میکند که سعادت و شقاوت
آنها که سعادتمند ) « وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا » : آنها که شقاوتمند شدند) و یا میگوید ) « أَمَّا الَّذینَ شَ قُوا » : اکتسابی است، زیرا میگوید
و مانند آن و از این جا (صفحه 332 ) روشن « لاشْقِیاءُ وَ اَمَّا السُّعَداءُ 􀁴 اَمَّا ا » شدند) اگر شقاوت و سعادت ذاتی بود میبایست گفته شود
در این آیات خداوند از هماکنون حکم کرده که گروهی در قیامت سعادتمندند و » میشود آن چه در تفسیر فخر رازي آمده که
گروهی شقاوتمند و کسانی را که خداوند محکوم به چنین حکمی کرده و میداند سرانجام در قیامت سعید و یا شقی خواهند بود
به کلی «… محال است تغییر پیدا کنند، والا لازم میآید که خبر دادن خداوند کذب و علمش جهل شود و این محال است
در مسأله جبر و اختیار است که پاسخ آن از قدیم داده شده است و آن این که: « علم خدا » بیاساس است. این همان ایراد معروف
اگر ما افکار پیش ساخته خود را نخواهیم بر آیات تحمیل کنیم مفاهیم آن روشن است، این آیات میگوید: در آن روز گروهی در
پرتو اعمالشان سعادتمند و گروهی به خاطر اعمالشان شقاوتمند و خدا میداند چه کسانی به اراده خود و به خواست و اختیار خود
در طریق سعادت گام مینهند و چه گروهی با اراده خود در مسیر شقاوت گام مینهند بنابراین به عکس آن چه او گفته اگر مردم
مجبور به انتخاب این راه باشند علم خدا جهل خواهد شد چرا که همگان با میل و اختیار خود راه خویش را انتخاب میکنند. شاهد
سخن این که آیات فوق به دنبال داستانهاي اقوام پیشین است که گروه عظیمی از آنها بر اثر ظلم و ستم و انحراف از جاده حق و
عدالت و آلودگی به مفاسد شدید اخلاقی و مبارزه با رهبران الهی گرفتار مجازاتهاي دردناکی در این جهان شدند که قرآن براي
تربیت و ارشاد ما و نشان دادن راه حق از باطل و جدا ساختن مسیر سعادت از شقاوت این داستانها را بازگو میکند. اصولًا اگر ما،
آن چنان که فخر رازي و همفکرانش میپندارند، محکوم به سعادت و شقاوت ذاتی باشیم و بدون اراده به بديها و نیکیها کشانده
شویم تعلیم و تربیت لغو و بیهوده خواهد بود. آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی و نصیحت و اندرز و تشویق و توبیخ و سرزنش و
ملامت و مؤاخذه و سؤال و بالاخره کیفر و پاداش همگی بیفایده یا ظالمانه محسوب میگردد. آنها که مردم را در انجام نیک و بد
مجبور میدانند خواه این جبر را، جبر الهی، یا جبر طبیعی، یا جبر اقتصادي و یا جبر محیط بدانند تنها به هنگام سخن گفتن و یا
مطالعه در کتابها از این مسلک طرفداري میکنند، ولی در عمل حتی خودشان هرگز چنین عقیدهاي ندارند، به همین دلیل اگر به
حقوق آنها تجاوزي شود (صفحه 333 ) متجاوز را مستحق توبیخ و ملامت و محاکمه و مجازات میدانند و هرگز حاضر نیستند به
عنوان این که او مجبور به انجام این کار است از وي صرف نظر کنند و یا مجازاتش را ظالمانه بپندارند و یا بگویند او نمیتوانسته
است این عمل را مرتکب نشود چون خدا خواسته یا جبر محیط و طبیعت بوده است، این خود دلیل دیگري بر فطري بودن اصل
اختیار است. به هر حال هیچ جبري مسلکی را نمییابیم که در عمل روزانه خود به این عقیده پایبند باشد بلکه برخوردش با تمام
انسانها برخورد با افراد آزاد و مسؤول و مختار است. تمام اقوام دنیا به دلیل تشکیل دادگاهها و دستگاههاي قضایی براي کیفر
متخلفان عملًا آزادي اراده را پذیرفتهاند. تمام مؤسسات تربیتی جهان نیز به طور ضمنی این اصل را قبول کردهاند که انسان با میل و
اراده خود کار میکند و با تعلیم و تربیت میتوان او را راهنمایی و ارشاد کرد و از خطاها و اشتباهات و کج اندیشیها برکنار
صفحه 206 از 391
به عنوان فعل مجهول آمده است. این اختلاف تعبیر شاید « سُعِدُوا » به عنوان فعل معلوم « شَ قُوا » ساخت. جالب این که در آیات فوق
اشاره لطیفی به این نکته باشد که انسان راه شقاوت را با پاي خود میپیماید، ولی براي پیمودن راه سعادت تا امداد و کمک الهی
نباشد و او را در مسیرش یاري ندهد پیروز نخواهد شد و بدون شک این امداد و کمک تنها شامل کسانی میشود که گامهاي
نخستین را با اراده و اختیار خود برداشتهاند و شایستگی چنین امدادي را پیدا کردهاند.
اسباب سعادت و شقاوت
سعادت که گم شده همه انسانها است و هر کس آن را در چیزي میجوید و در جایی میطلبد به طور خلاصه عبارتست از فراهم
بودن اسباب تکامل براي یک فرد یا یک جامعه و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختی است که همه از آن متنفرند و آن عبارت از:
نامساعد بودن شرایط پیروزي و پیشرفت و تکامل است. بنابراین هر کس از نظر شرایط روحی، جسمی، خانوادگی، محیط و
فرهنگ، اسباب بیشتري براي رسیدن به هدفهاي والا دراختیار داشته باشد به سعادت نزدیکتر یا به تعبیر دیگر سعادتمندتر است
و هر کس گرفتار کمبودها، نارساییها، از جهات بالا بوده باشد شقاوتمند و (صفحه 334 ) بیبهره از سعادت خواهد بود. ولی باید
توجه داشت که پایه اصلی سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است، او است که میتواند وسایللازم را براي ساختن
خویش و حتی جامعهاش فراهم سازد و او است که میتواند با عوامل بدبختی و شقاوت به مبارزه برخیزد و یا تسلیم آن شود. در
منطق انبیاء سعادت و شقاوت چیزي نیست که در درون ذات انسان باشد و حتی نارساییهاي محیط و خانوادگی و وراثت در برابر
تصمیم و اراده خود انسان، قابل تغییر و دگرگونی است، مگر این که ما اصل اراده و آزادي انسان را انکار کنیم و او را محکوم
شرایط جبري بدانیم و سعادت و شقاوتش را ذاتی و یا مولود جبري محیط و مانند آن بدانیم که این نظر به طور قطع در مکتب انبیاء
و همچنین مکتب عقل محکوم است. جالب این که در روایاتی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهلبیت علیهمالسلام نقل شده،
انگشت روي مسائل مختلفی به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گذارده شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامی
در این مسأله مهم، آشنا میسازد و به جاي این که براي رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافی و پندارها و
سنتهاي غلطی که در بسیاري از اجتماعات وجود دارد و مسائل بیاساسی را اسباب سعادت و شقاوت میپندارند، به دنبال
واقعیات عینی و اسباب حقیقی سعادت خواهد رفت. به عنوان نمونه به چند حدیث پرمعنی زیر توجه فرمایید: 1 امام صادق از جدش
حَقیقَۀُ السَّعادَةِ اَنْ یَخْتِمَ لِلرَّجُلِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ حَقیقَۀُ الشِّقاوَةِ اَنْ یَخْتِمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاوَةِ: » : امیرمؤمنان علی چنین نقل میکند
حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگی انسان با عمل سعادتمندانه پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین
1) این روایت با صراحت میگوید مرحله نهایی عمر انسان و اعمال او در این مرحله ) .« مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه خاتمه یابد
بیانگر سعادت و شقاوت او است و به این ترتیب سعادت و شقاوت ذاتی را به کلی نفی میکند و انسان را در گرو اعمالش
جلد 2، صفحه 398 . (صفحه 335 ) تمام مراحل تا پایان عمر براي او باز « نور الثقلین » - میگذارد و راه بازگشت را در ***** 1
اَلسَّعیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِه وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِه: سعادتمند کسی است که » : میداند. 2 در حدیث دیگري از علی میخوانیم
1) این سخن علی نیز تأکید ) .« از سرنوشت دیگران پند گیرد و شقاوتمند کسی است که فریب هواي نفس و غرورش را بخورد
مجددي است بر اختیاري بودن سعادت و شقاوت و بعضی از اسباب مهم این دو را بیان میکند. 3 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
لارْبَعُ الَّتی مِنَ السَّعادَةِ: الْمَرْئَۀُ الصّالِحَ ۀُ وَ الْمَسْکَنُ الْواسِعُ وَ الْجارُ الصّالِحُ وَ 􀁴 اَرْبَعٌ مِنْ اَسْبابِ السَّعادَةِ وَ اَرْبَعٌ مِنَ الشَّقاوَةِ فَا » : میفرماید
رْبَعُ الَّتی مِنَ الشَّقاوَةِ: الْجارُ السُّوءُ وَ الْمَرْئَۀُ السُّوءُ وَ الْمَسْکَنُ الضَّیِّقُ وَ الْمَرْکَبُ السُّوءُ: چهار چیز است که از 􀁴 الْمَرْکَبُ الْبَهِیّءُ وَ الا
اسباب سعادت و چهار چیز است از اسباب شقاوت است: اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع،
.« همسایه شایسته و مرکب خوب است و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است
صفحه 207 از 391
2) با توجه به این که این چهار موضوع در زندگی مادي و معنوي هر کس نقش مؤثري دارد و از عوامل پیروزي یا شکست )
میتواند باشد، وسعت مفهوم سعادت و شقاوت در منطق اسلام روشن میشود. یک همسر خوب انسان را به انواع نیکیها تشویق
میکند، یک خانه وسیع روح و فکر انسان را آرامش میبخشد و آماده فعالیت بیشتر مینماید، همسایه بد بلاآفرین و همسایه خوب
کمک مؤثري به آسایش و حتی پیشرفت هدفهاي انسان میکند، یک مرکب بدرد خور براي رسیدن به کارها و وظایف اجتماعی
عامل مؤثري است، در حالی که مرکب قراضه و زوار دررفته یک عامل عقب ماندگی است، چرا که کمتر میتواند صاحبش را به
مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ جُمُودُ الْعَیْنَیْنِ وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ وَ » : مقصد برساند. 4 و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله این حدیث نقل شده است
مکارم » -2 . صبحی صالح خطبه 86 « نهج البلاغه » - شِدَّةُ الْحِرْصِ فی طَلَبِ الرِّزْقِ وَ الاِْصْرارُ عَلَی الذَّنْبِ: از نشانههاي ***** 1
صفحه 65 . (صفحه 336 ) شقاوت آن است که هرگز قطره اشکی از چشم انسان نریزد و نیز از علامات آن سنگ دلی و ، « اخلاق
1) این امور چهارگانه که در حدیث فوق آمده اموري است اختیاري که از ) .« حرص شدید در تحصیل روزي و اصرار بر گناه است
اعمال و اخلاق اکتسابی خود انسان سرچشمه میگیرد و به این ترتیب دور کردن این اسباب شقاوت در اختیار خود انسانها است.
اگر اسبابی را که براي سعادت و شقاوت در احادیث بالا ذکر شده با توجه بر عینیّت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگی بشر با
اسباب و نشانههاي خرافی که حتی در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادي به آن پایبندند مقایسه کنیم به این واقعیت میرسیم که
تعلیمات اسلام تا چه حد منطقی و حساب شده است. هنوز بسیارند کسانی که نعل اسب را سبب خوشبختی، روز سیزده را سبب
بدبختی، پریدن از روي آتش را در بعضی از شبهاي سال سبب خوشبختی و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختی، پاشیدن آب را
پشتسر مسافر سبب خوشبختی و رد شدن زیر نردبان را سبب بدبختی و حتی آویزان کردن خرمهره را به خود یا به وسیله نقلیه
سبب خوشبختی و عطسه را نشانه بدبختی در انجام کار مورد نظر میدانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و
ملل مختلف فراوان است و چه بسیار انسانهایی که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگی باز ماندهاند و گرفتار
مصیبتهاي فراوانی شدهاند. اسلام بر تمام این پندارهاي خرافی قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیتهاي مثبت
و منفی و نقاط قوت و ضعف اخلاقی و برنامههاي عملی و طرز تفکر و عقیده هر کس میداند که نمونههایی از آن در چهار
حدیث فوق به روشنی بیان شده است.
استثناء در آیه چه مفهومی دارد؟
مگر آن چه پروردگارت بخواهد) که در آیات فوق هم در مورد اهل بهشت آمده و ) « اِلاّ ما شآءَ رَبُّکَ » در رابطه با جمله استثنائیه
جلد 2، صفحه 398 . (صفحه 337 ) آنجا که این آیات از دو ، « نور الثقلین » - هم اهل دوزخ ذکر شده است باید گفت از ***** 1
گروه شقی و سعید بحث میکند و شقاوتمندان همگی الزاما افراد بیایمانی که مستحق خلود باشند نیستند، بلکه ممکن است در
میان آنها گروهی از مؤمنان خطاکار وجود داشته باشند بنابراین استثناء مربوط به این گروه است. ولی این سؤال پیش میآید که این
استثناء در جمله دوم چه مفهومی خواهد داشت؟ (در مورد سعادتمندان). در پاسخ گفته شده است که آن نیز در مورد مؤمنان
خطاکار است که مدتی باید در آغاز به دوزخ بروند و پاك شوند، سپس به صف بهشتیان بپیوندند، در حقیقت استثناء در جمله اول
نسبت به آخر کار است و در جمله دوم نسبت به آغاز کار.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
صفحه 208 از 391
آخر صداي الاغ و نیز صداي :« شَ هیق » . به آغاز صداي الاغ و نیز به دم و بازدم پیاپی و اندوهناك و پر صدا گفته میشود :« زَفیر »
جانسوزي که از ژرفاي دل بر میآید. بدان دلیل قران آنان را پیش از ورود به دوزخ، به شقاوت و تیرهبختی وصف میکند که
رفتار و کردار آنان به گونهاي است که کارشان را به تیره بختی سوق میدهد و به دوزخشان میکشاند و این روایت که از پیامبر
1) انسان تیره بخت، در شکم مادرش تیره …) « اَلشَّقِیٌّ شَقِیٌّ فی بَطْنِ اُمِّهِ » : گرامی صلی الله علیه و آله در این مورد رسیده است که
بخت است، به سان آیه شریفه از آینده کسی خبر میدهد که خود با دست یازیدن به کارهاي زشت و ناروا راه بدبختی را پیش
میگیرد و با گام سپردن در آن راه به دوزخ میرسد؛ درست همانگونه که در مورد کسی که پدري کهنسال دارد، میگویند: او
یتیم است و منظورشان این است که به طور طبیعی، به زودي پدر را از دست میدهد، نه اینکه هم اکنون یتیم است. لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ
به صداي انسان اندوه زده « شهیق » و « زفیر » بر آن است که دو واژه « زَجّ اج » ( شَهیقٌ. 1. مُسنَد احمد، ج 2، ص 176 . (صفحه 338
به ناله سخت و بلند « شَهیق » . به صداي درد آلود و نیز آغاز صداي الاغ گفته میشود « زَفیر » گفته میشود. و پارهاي دیگر بر آنند که
به مفهوم آه و ناله، گریه طولانی و « شَ هیق » واژه « ابن عبّاس » و نیز به صداي ناهنجار همانند صداي الاغ گفته میشود. و به باور
بقاي هماره و همیشه. در تفسیر و :« دَوام » . جاودانه و ماندگار بودن در کاري را میگویند :« خُلُود » . دردآلود و دم و باز دمِ بلند است
تأویل این آیه شریفه دو بحث است و هر دو از جاهاي مشکل قرآن است: 1 نخست این بحث مطرح است که: ماندگار بودن تیره
بختان در دوزخ، به مدت برپایی و پایداري آسمانها و زمین محدود شده است که بسیار جاي بحث دارد. 2 و بحث دوّم در مفهوم
این فراز میباشد که به صورت استثنا آمده و میفرماید: تا آسمانها و زمین برپاست، آنان در آن آتش شعلهور ماندگارند، مگر آنچه
پروردگارت بخواهد اِلاّ ماشاَ ربُّ…
تفسیر فراز نخست
در مورد فراز نخست آیه شریفه که میفرماید: خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ … تا آسمان و زمین برپاست آنان در آتش
منظور آسمان و زمین آخرت است « ضَحّاك » و « جُبّائی » دوزخ ماندگار خواهند بود دیدگاهها متفاوتاست: 1 به باور برخی از جمله
این فراز نشانگر نوعی تشبیه میباشد و منظور این « حَسَن » که بر خلاف آسمان و زمین دنیا جاودانه و فنا ناپذیر است. 2 از دیدگاه
است که: تا رستاخیز برپاست، آنان در آتش شعلهور دوزخ ماندگارند و میدانیم که رستاخیز و جهان دیگر جاودانه و همیشگی
3 و از دیدگاه پارهاي دیگر، این فراز از آیه ( است؛ چنانکه دوام آسمان و زمین دنیا به اندازه عمر و دوام دنیاست. (صفحه 339
شریفه کنایه از جاودانگی و ابدیت است و منظور آسمان و زمین نیست و این شیوه در فرهنگ عرب رایج است که براي نشان دادن
ابدیّت و جاودانگی یک مطلب، اینگونه سخن میگویند. براي نمونه: هنگامی که هرگز نمیخواهند کاري را انجام دهند،
لأرْضُ وَ ما نَبَتَ النَّبْتُ … تا شب و روز در گردش است و تا 􀁴 میگویند: لا اَفْعَلُ ذلِکَ مَا اخْتَلَفَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ ما دامَتِ السَّمواتُ وَ ا
زمانی که آسمان و زمین برپاست و گیاه میروید و شتر ناله میکند و یا دهانش کف میکند و یا تا هنگامی که آفتاب میتابد…
من چنین کاري را نخواهم کرد. یادآوري میگردد که آنان به پندار خودشان این چیزها را ماندگار و غیر قابل تغییر میدانستند و
بدین وسیله بر پایدار بودن تصمیم خود پاي میفشردند و قرآن نیز در این آیه شریفه هماهنگ با خرد و دریافت و فرهنگ آنان،
حقیقت مورد نظر را بیان فرموده است.
تفسیر فراز دوّم
علی » ، « فرّاء » ، « زَجّاج » در تفسیر فراز دوّم نیز که میفرماید: إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ … دیدگاهها یکسان نیست: 1 به باور گروهی از جمله
و … استثناي مورد بحث، بیانگر زیادي عذاب دوزخیان و بسیاري نعمت بهشتیان میباشد و منظور این است که: تیره « بن عیسی
صفحه 209 از 391
بختان در آتش شعلهور دوزخ خواهند بود و در آنجا ناله و فریادي دردآلود خواهند داشت، جز آن اندازه که خدا بخواهد بر عذاب
و کیفرشان بیفزاید. این فراز، به این گفتار میماند که فردي به دوست خود بگوید: من یکهزار دینار از تو طلبکارم و این غیر از دو
هزار دیناري است که پیشتر به تو وام دادم، که در اینجا دو هزار دینار هرگز از یکهزار استثنا نمیشود، چرا که بیشتر از آن است و
ما » میباشد و همانگونه که در جمله « سوي » در آیه شریفه به مفهوم « اِلاّ » ، مبلغ بیشتر را نمیتوان از کمتر استثنا کرد. به بیان دیگر
به همراه ما « زید » صفحه 340 ) میباشد و مفهوم جمله این است که: مردي جز ) « سِوي » به مفهوم « اِلاّ » واژه ، « کانَ مَعَنا رَجُلٌ اِلاّ زَیْدٌ
نیست، در آیه شریفه نیز منظور این است که: دوزخیان در آنجا ناله و فریادي درد آلود خواهند داشت. به جز آن عذابهایی که خدا
این استثنا، در مورد توقف تیرهبختان در محشر و براي حسابرسی و « جُبّائی » و « مازَنی » براي آنان بخواهد. 2 امّا به باور برخی از جمله
نیز توقّف آنان در عالم برزخ میباشد و منظور این است که: تیره بختان در آتش دوزخ ماندگارند، جز آن مدتی که پروردگارت
بخواهد در عالم برزخ و قیامت و محشر پیش از ورود به دوزخ بمانند؛ چرا که اگر این استثنا نباشد ممکن است کسی بپندارد که
کفر گرایان و بیدادگران از همان لحظات پس از مرگ به دوزخ میروند و در آنجا ماندگار میگردند! آري این استثنا براي نشان
دادن این نکته است که دوران عالم برزخ و محشر و حسابرسی تحت مشیت خداست و ماندگار شدن در دوزخ پس از این مراحل
را در مورد ایمان آوردگان گناهکار به « شَ قِیّ » است. پرسشی باید طرح گردد و پاسخ داده شود، این است که: چگونه قرآن واژه
کار میبرد، بویژه که اینان براي مدتی به دوزخ میروند و پس از آن از آنجا نجات یافته و به بهشت بال میگشایند و در حقیقت
با توجّه به حالات گوناگون « سعید » و « شَ قِیّ » در این مورد پاسخ داده شده است که دو واژه ؟« تیره بخت » هستند و نه « نیکبخت »
انسانها، در مورد آنان به کار میرود آنان زمانی که در دوزخ هستند و در میان تیره بختان و کفر گرایانند، در زمره آنها قرار
در مورد شان به کار میرود و هنگامی که به بهشت راه مییابند و در زمره شایسته کرداران وارد « تیره بخت » میگیرند و واژه
به حساب میآیند. با این بیان به کار رفتن هر کدام از این واژهها به تناسب حال آنان است. در این مورد از « نیکبخت » میگردند
آوردهاند که: منظور از این تیره بختان، مؤمنان گناهکارند که به خاطر دست یازیدن به گناه براي مدتی به دوزخ « ابن عبّاس »
میروند و آنگاه به فضل و مهر خدا از آنجا نجات یافته و به بهشت وارد میشوند؛ از این رو آنان هنگامی که به دوزخ میروند از
میگوید: خدا، خود « قَتاده » ( تیره بختان هستند و زمانی که به بهشت راه مییابند از سعادتمندان به شمار میآیند. (صفحه 341
میداند که با آنان چگونه رفتار کند؛ ما همین اندازه میدانیم که گروهی بر اثر گناه، گرفتار آتش میگردند و آنگاه خدا به مهر و
از « اَنَس » . رحمت خود آنان را از دوزخ نجات داده و به بهشت میبرد و همین مردم هستند که شفاعت شامل حال آنان میگردد
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود: در قیامت گروهی از دوزخ نجاتیافته و بیرون میآیند. به باور ما این
قطع. گفتنی است که همه مفاهیم و معانی مورد اشاره در :« جَذّ » . دیدگاه از دیگر دیدگاهها در تفسیر و تأویل آیه بهتر و رساتر است
اینجا نیز مطرح است و تنها این نکته نیست که برخی از تیره بختان ممکن است از دوزخ نجات یافته و وارد بهشت گردند امّا هر
کس وارد بهشت گردید، دیگر بیرون نخواهد رفت.
( حقیقت سعادت و شقاوت( 1
شاید مناسبترین تعریف در مورد این دو موضوع این باشد که گفته شود: سعادت و نیکبختی عبارت از فراهم بودن اسباب رشد و
تکامل همه جانبه براي فرد، خانواده و جامعه در دنیاي خویش است و شقاوت نیز عبارت است از فقدان شرایط رشد و اوج و تکامل
و پیشرفت و وجود موانع گوناگون در مسیر کمال انسان و رشد او. با این بیان، هر کس از نظر شرایط جسمی، روحی، فکري،
خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، جغرافیایی، صنعتی و دیگر شرایط، اسباب و امکانات بهتر و بیشتري براي رشد و رسیدن به
هدف هاي والا در دسترس داشته باشد سعادتمندتر است و هر کس کمتر، از سعادت کم بهرهتر و یا بیبهره است. به نظر میرسد
صفحه 210 از 391
این دیدگاه را میتوان از آیات و روایات بسیاري دریافت داشت. براي نمونه به یکی چند آیه و حدیث در این بند بسنده میشود:
1 پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در ترسیم شماري از اسباب و نشانههاي نیکبختی و بدبختی، بر روي ( 1. مترجم. (صفحه 342
چهار موضوع مهمّ مادي و معنوي که هر کدام میتوانند نقش سرنوشت سازي در پویایی و یا ایستایی انسان داشته باشند، انگشت
لارْبَعُ الَّتی مِنَ السَّعادَةِ: الْمَرْأَةُ الصّالِحَۀُ، وَ الْمَسْکَنُ الْواسِعُ، 􀁴 میگذارد و میفرماید: اَرْبَعٌ مِنْ اَسْبابِ السَّعادَةِ وَ اَرْبَعٌ مِنْ اَسْبابِ الشِّقاوَةِ، فَا
( رْبَعُ الَّتی مِنَ الشِّقاوَةِ: الْجارُ السُّوءُ وَ الْمَرْأَةُ السُّوءُ وَ الْمَسْکَنُ الضَّیِّقُ، وَ الْمَرْکَبُ السُّوءُ. ( 1 􀁴 وَ الْجارُ الصّالِحُ، وَ الْمَرْکَبُ الْبَهِیِّ. وَ الا
چهار چیز از وسایل نیکبختی و چهار چیز از اسباب بدبختی است: امّا آن چهار چیزي که از اسباب نیکبختی است عبارتند از:
همسر شایسته و برازنده، خانه وسیع و گسترده، همسایه نیکو کردار و درستکار و دیگر مرکب خوب و مناسب. و آن چهار چیز که
از اسباب بدبختی است، عبارتند از: همسایه نادرست، همسر نالایق، خانه کوچک و مرکب بد و نامناسب. 2 در بیان انسان ساز
دیگري در ترسیم برخی نشانههاي شقاوت میفرماید: مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَیْنَیْنِ، وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فی طَلَبِ
الرِّزْقِ، وَ الاِْصْرارُ عَلَی الذَّنْبِ. ( 2) از نشانههاي بدبختی این چهار چیز است: 1 دو دیدهاي که هرگز در شادمانی و شوق و یا اندوه و
2 سنگدلی و قساوت ( 2. تفسیر نُور الثَّقَلَین، ج 2، ص 398 . (صفحه 343 . لاخْلاق، ص 65 􀁴 ترسِ از خدا اشکی نریزند. 1. مَکارِمُ ا
قلب. 3 حرص و آز بسیار در طلب دنیا و رزق. 4 گناه بر روي گناه. 3 امیرمؤمنان در ترسیم حقیقت نیکبختی میفرماید: اَلسَّعیدُ مَنْ
وَعَظَ بِغَیْرِهِ، وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَ دَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِهِ. ( 1) نیکبخت آن کسی است که از سرنوشت دردناك و یا خوش دیگران درس
عبرت گیرد و بدبخت آن کسی است که فریب هواي دل و غرور خویشتن را بخورد و بیدار نگردد. 4 و نیزمیفرماید: اِنَّ مِنْ حَقیقَۀِ
السَّعادَةِ اَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ اِنَّ مِنْ حَقیقَۀِ الشِّقاوَةِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشِّقاوَةِ. ( 2) از حقیقت نیکبختی این است که
فرجام زندگی انسان سعادتمندانه پایان یابد و حقیقت بدبختی این است که فرجام زندگی و عمر، شقاوتمندانه پایان پذیرد.
آیا خوشبختی و بدبختی در گرو اتفاق و تصادف است یا به دست انسان؟
نکته مهمّ و حیاتی دیگر در این مورد پاسخ به این پرسش است که اساس نیکبختی و بدبختی فرد و خانواده و جامعه به دست
کیست؟ و در گرو چیست؟ آیا همانگونه که پارهاي میپندارند، در گرو شانس، اقبال، اتفاق، تصادف یا این ابر قدرت و آن
شخصیت است یا در دسترس خود انسان و در اختیار او؟ کدامیک؟ در این مورد نیز دیدگاهها گوناگون است: بسیاري اصل اختیار
و آزادي انسان را نادیده انگاشته و او را محکوم و مقهور انواع جبرهاي درونی و برونی دانسته و در نتیجه نیکبختی و بدبختی او را
2. تفسیر . ذاتی و یاثمره شوم جبر اجتماعی و طبقاتی و جبر محیط میانگارند؛ و بسیاري دیگر نیکبختی و 1. نهج البلاغه، خطبه 86
3. مترجم. (صفحه 344 ) بدبختی او را به شانس و اتفاق حواله میدهند. امّا به باور ما در نگرش قرآنی و . نُور الثَّقَلَین، ج 2، ص 398
اسلامی، سعادت و یا شقاوت نه دو موضوع ذاتی و درونی است که با انسان به دنیا آمده و با او میرود و نه دور از دسترس اراده و
اختیار و خواست انسان میباشد، بلکه اساس هر دو از خود انسان و خواست و اراده خیر و توانمندانه یا اراده شرّ و فرومایگی او
سرچشمه میگیرد؛ انسان، هم میتواند اسباب نیکبختی خود و خاندان و جامعهاش را پدید آورد و در پرتو آگاهی و تلاش خستگی
ناپذیر آنها را فراهم سازد و هم میتواند موانع را کنار زند و حتی اسباب بدبختی را یکسره نابود سازد. او در این راه از توانایی و
امکاناتی بهرهور است که میتواند بسیاري از موانع ارثی، محیطی، آداب و رسوم و دیگر مشکلات را کنار بزند و دنیایی نو آزاد و
آباد و سعادتمندانه بسازد. آري، این کاري بزرگ، طاقت فرسا، سهمگین پیچیده و شاهکار است، امّا هر چه هست به خود او مربوط
میشود، به او و همنوعانش و شاید به همین دلیل است که قرآن پس از یازده بار سوگند بر پدیدههاي گوناگون آسمانی و زمینی و
جان بشر، در اشاره به این حقیقت میفرماید: به همه اینها سوگند که هر کس جان را پاك گردانید و به ارزشها آراسته ساخت
راستی کامیاب و نیکبخت گردید و هر کس آن را آلوده به ضد ارزشها ساخت بیگمان در باخت و زیان کرد قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها
صفحه 211 از 391
( 1. سوره شَمْس، آیه 10 . (صفحه 345 (1…)
65 . آیه (آیهاي که سنگینی محتواي آن موي پیامبر صلی الله علیه و آله را سفید کرد)
اشاره
فَاسْتَقِمْ کَماآ اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا اِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ بنابراین همانگونه که فرمان یافتهاي استقامت کن همچنین
کسانی که با تو به سوي خدا آمدهاند و طغیان نکنید که خداوند آن چه را انجام میدهید میبیند. ( 112 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
ما نَزَلَ عَلی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله آیَۀٌ کانَتْ اَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا اَشَقَّ مِنْ هذِهِ » : در حدیث معروفی از ابن عباس چنین میخوانیم
الاْیَۀِ وَ لِذلِکَ قالَ لَاِصْحابِه حینَ قالُوا لَهُ اَسْرَعَ اِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ شَیَّبَتْنی هُودٌ وَ الْواقِعَۀُ: هیچ آیهاي شدید و مشکلتر از این
آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نشد و لذا هنگامی که اصحاب از آن حضرت پرسیدند چرا به این زودي موهاي شما سفید
1) و در روایت دیگري میخوانیم: هنگامی که آیه فوق ) .« شده و آثار پیري نمایان، گشته، فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد
که وقت کار ) « فَما رُئِیَ ضاحِکا: دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید ، « شَمِّرُوا، شَمِّرُوا » : نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود
و تلاش است) و از آن پس پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز خندان دیده نشد. ( 2) دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم
در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینی بر دوش انسان میگذارد. از همه مهمتر، فرمان به استقامت است (فَاسْتَقِم)، استقامت
که از ماده قیام گرفته شده از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشتري دارد، استقامت که به معنی طلب قیام
است یعنی در خود آن چنان حالتی ایجاد کن که سستی در تو راه نیابد، چه فرمان سخت و سنگینی. همیشه به دست آوردن
پیروزيها کار نسبتا آسانی است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل آن هم در جامعهاي آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش
در برابر مردمی لجوج و سرسخت و در میان دشمنانی انبوه و مصمم و در طریق ساختن جامعهاي سالم و سربلند و باایمان و پیشتاز،
درّ » -2 . جلد 5، صفحه 199 ، « مجمع البیان » - استقامت در این راه کار سادهاي نبوده است. دستور دیگر این که این ***** 1
ذیل آیه. (صفحه 346 ) استقامت باید تنها انگیزه الهی داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانی از آن دور بماند (کَما ، « المنثور
اُمِرْت)، یعنی به دست آوردن بزرگترین قدرتهاي سیاسی و اجتماعی، آن هم براي خدا. سوم مسأله رهبري کسانی است که به
راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ). چهارم مبارزه را در مسیر حق و عدالت، رهبري نمودن و
جلوگیري از هر گونه تجاوز و طغیان، زیرا بسیار شده است که افرادي در راه رسیدن به هدف نهایت استقامت را به خرج میدهند
اما رعایت عدالت براي آنها ممکن نیست و غالبا گرفتار طغیان و تجاوز از حدّ میشوند (وَ لا تَطْغَوْا). آري مجموع این جهات دست
به دست هم داد و پیامبر صلی الله علیه و آله را آن چنان در زیر بار مسؤولیت فرو برد که حتی مجال لبخند زدن را از او گرفت و او
را پیر کرد و به هر حال این تنها دستوري براي دیروز نبود بلکه براي امروز و فردا، فرداهاي دیگر نیز هست. امروز هم مسؤولیت مهم
ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامی در این چهار جمله خلاصه میشود: استقامت اخلاص رهبري مؤمنان و عدم طغیان و تجاوز
و بدون به کار بستن این اصول، پیروزي بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کردهاند و از تمام وسایل فرهنگی و
( سیاسی و اقتصادي و اجتماعی و نظامی بر ضد ما بهرهگیري میکنند امکانپذیر نمیباشد. (صفحه 347
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
صفحه 212 از 391
اشاره
تجاوز از مرزهاي عدالت و مقررات خدا و انحراف به سوي :« طُغْیان » . پایداري در راه راست و منحرف نشدن از آن :« اِسْتِقامَت »
تباهی و بیداد.
سختترین و مسئولیت آفرینترین آیه
در برخی از روایات آیه مورد بحث سختترین و مسئولیت سازترین آیه، در میان همه آیات قرآن عنوان یافته است، هم براي پیامبر
گرامی و هم ایمان آوردگان؛ براي نمونه: 1 از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود: لَوْ صَلَّیْتُمْ حَتّی تَکُونُوا کَالْحَنایا
لأوْتادِ، ثُمَّ کانَ الاِْثْنانُ اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ الْواحِ دِ لَمْ تَبْلُغُوا حَدَّ الاِْسْتِقامَۀِ. ( 1) اگر به اندازهاي نماز گزارید که 􀁴 وَ صُ مْتُمْ حَتّی تَکُونُوا کَا
پشت شما خم گردد و از بسیاري روزه از نظر جسمی به سان ستون هاي بیروح و جان گردید، آنگاه دو آفت خود کامگی و
ابن » اجتهاد در برابر نصّ، نزد شما دوست داشتنیتر از گردن نهادن به مقررات خداي یکتا باشد، به مرز استقامت نرسیدهاید. 2 و از
آوردهاند که: ما نَزَلَ عَلی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله آیَۀٌ کانَتْ اَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا اَشَقَّ مِنْ هذِهِ الاْآیَۀِ، وَ لِذلِکَ قالَ لَاِصْحابِهِ « عبّاس
حینَ قالُوا لَهُ اَسْرَعَ اِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ شَیَّبَتْنی هُودُ وَ الْواقِعَۀُ. ( 2) هیچ آیهاي بر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرود نیامد که
سختتر و طاقت فرساتر از این آیه باشد؛ به همین دلیل هنگامی که یاران از پیري زودرس آن گرانمایه عصرها و نسلها میپرسیدند،
. 2. تفسیر الکشّاف، ج 2، ص 295 . مرا پیر کرد. 1. تفسیر الوسیط، واحدي، ج 2، ص 593 « واقعه » و « هود » میفرمود: دو سوره
( (صفحه 348
66 . آیه (نماز رمز خوشبختی خانواده)
اشاره
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرینَ نماز را در دو طرف روز و اوایل شب
بر پا دار، چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) برطرف میسازند، این تذکري است براي آنها که اهل تذکرند. ( 114 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
« زُلَف » دو طرف روز) این است که نماز صبح و مغرب را بیان میکند، که در دو طرف روز قرار گرفته و ) « طَرَفَیِ النَّهارِ » ظاهر تعبیر
به معنی نزدیکی است به قسمتهاي آغاز شب که نزدیک به روز است گفته میشود بنابراین منطبق بر نماز عشاء « زُلْفَۀ » که جمع
میگردد. همین تفسیر در روایات ائمه اهلبیت: نیز وارد شده که آیه فوق اشاره به سه نماز (صبح و مغرب و عشاء) است. در اینجا
این سؤال پیش میآید که چرا از نمازهاي پنجگانه تنها در اینجا اشاره به سه نماز صبح و مغرب و عشاء شده و از نماز ظهر و عصر
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ » سخن به میان نیامده است. در آیات قرآن گاهی هر پنج نماز ذکر شده مانند
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ » 78 / اسراء) و گاهی سه نماز مانند آیه مورد بحث و گاهی تنها یک نماز ذکر شده است، مانند ) « الْفَجْر
238 / بقره). بنابراین لزومی ندارد که در هر مورد هر پنج نماز با یکدیگر ذکر شود به خصوص ) « الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ
این که گاهی مناسبات ایجاب میکند که تنها روي نماز ظهر (صَّلاةِ الْوُسْطی) به خاطر اهمیتش تکیه شود و گاهی روي نماز صبح
صفحه 213 از 391
و مغرب و عشاء که گاهی به خاطر خستگی و یا خواب ممکن است در معرض فراموشی قرار گیرد. آیه فوق همانند قسمتی دیگر از
إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ » : آیات قرآن تأثیر اعمال نیک را در از میان بردن آثار سوء اعمال بد بیان میکند، در سوره نساء آیه 31 میخوانیم
و در آیه 7 سوره عنکبوت « ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: اگر از گناهان بزرگ دوري کنید گناهان کوچک شما را میپوشانیم
وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: کسانی که (صفحه 349 ) ایمان آوردند و عمل صالح انجام » : میخوانیم
و به این ترتیب اثر خنثی کننده گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت میکند. از نظر روانی نیز « دادند گناهان آنان را میپوشانیم
شک نیست که هر گناه و عمل زشتی، یک نوع تاریکی در روح و روان انسان ایجاد میکند که اگر ادامه یابد اثرات آنها متراکم
شده، به صورت وحشتناکی انسان را مسخ میکند. ولی کار نیک که از انگیزه الهی سرچشمه گرفته به روح آدمی لطافتی میبخشد
که آثار گناه را میتواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایی مبدل سازد. اما از آن جا که جمله فوق (إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ
السَّیِّئاتِ) بلافاصله بعد از دستور نماز ذکر شده یکی از مصداقهاي روشن آن، نمازهاي روزانه است و اگر میبینیم در روایات تنها
تفسیر به نمازهاي روزانه شده دلیل بر انحصار نیست، بلکه همانگونه که بارها گفتهایم بیان یک مصداق روشن قطعی است. در
روایات متعددي که ذیل آیات فوق از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین: نقل شده تعبیراتی دیده میشود که از اهمیت فوق
العاده نماز در مکتب اسلام پرده برمیدارد. ابوعثمان میگوید: من با سلمان فارسی زیر درختی نشسته بودم، او شاخه خشکی را
گرفت و تکان داد تا تمام برگهایش فرو ریخت، سپس رو به من کرد و گفت: سؤال نکردي چرا این کار را کردم. گفتم: بگو
ببینم منظورت چه بود؟ گفت: این همان کاري بود که پیامبر صلی الله علیه و آله انجام داد هنگامی که خدمتش زیر درختی نشسته
من عرض کردم: بفرمایید چرا؟ فرمود: «؟ سلمان نمیپرسی چرا چنین کردم » : بودم، سپس پیامبر این سؤال را از من کرد و گفت
هنگامی که مسلمان وضو بگیرد وخوب وضو بگیرد، سپس نمازهاي پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو میریزد، همانگونه که »
سپس همین آیه (اَقِمِ الصَّلوةَ) را تلاوت فرمود. ( 1) در حدیث دیگري از یکی از یاران پیامبر صلی ، « برگهاي این شاخه فرو ریخت
الله علیه و آله به نام (ابی اَمامَه) میخوانیم که میگوید: روزي در مسجد خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که مردي
ذیل ، « مجمع البیان » آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه من گناهی کردهام که حد بر آن لازم میشود، آن حد را بر من اجرا فرما، 1
.« خداوند گناه تو، یا حد تو، را بخشید » : عرض کرد: آري اي رسول خدا، فرمود «؟ آیا نماز با ما خواندي » : آیه. (صفحه 350 ) فرمود
با رسولخدا در مسجد در انتظار نماز بودیم که مردي برخاست و عرض کرد: اي رسول » : 1) و نیز از علی نقل شده که میفرماید )
خدا من گناهی کردهام پیامبر صلی الله علیه و آله روي از او برگرداند، هنگامی که نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن اول را
تکرار کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا با ما این نماز را انجام ندادي و براي آن به خوبی وضو نگرفتی؟ عرض کرد: آري،
اِنَّما مَنْزِلَۀُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ » : 2) و نیز از علی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ) .« فرمود: این کفاره گناه تو است
لاُِمَّتی کَنَهْرٍ جارٍ عَلی بابِ اَحَ دِکُمْ فَما یَظُنُّ اَحَ دُکُمْ لَوْ کانَ فی جَسَ دِه دِرْنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ فی ذلِکَ النَّهْرِ خَمْسَ مَرّاتٍ کانَ یَبْقی فی
جَسَ دِه دِرْنٌ فَکَ ذلِکَ وَ اللّهِ الصَّلَواتُ الْخَمْسُ لاُِمَّتی: نمازهاي پنجگانه براي امت من همچون یک نهر آب جاري است که بر در
خانه یکی از شما باشد، آیا گمان میکنید اگر کثافتی در تن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل کند آیا چیزي از آن
3) به هر حال جاي تردید نیست ) .« بر جسد او خواهد ماند (مسلماً نه) همچنین است به خدا سوگند نمازهاي پنجگانه براي امت من
که هر گاه نماز با شرایطش انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهاي ایمانی او را با خدا چنان
محکم میسازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو میدهد. نماز انسان را در برابر گناه بیمه میکند و نیز نماز
زنگار گناه را از آئینه دل میزداید. نماز جوانههاي ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر میرویاند، نماز اراده را قوي و قلب
را پاك و روح را تطهیر میکند و به این ترتیب نماز در صورتی که به صورت جسم بیروح نباشد مکتب عالی تربیت است.
امیدبخشترین آیه قرآن
صفحه 214 از 391
به نظر شما » : در تفسیر آیه مورد بحث حدیث جالبی از علی به این مضمون نقل شده است که روزي رو به سوي مردم کرد و فرمود
ذیل آیه. ، « مجمع البیان » - ذیل آیه. ***** 1 ، « مجمع البیان » ذیل آیه. 2 ، « مجمع البیان » امید بخشترین آیه قرآن کدام آیه 1
خداوند هرگز شرك را :« إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ » بعضی گفتند: آیه «؟ (صفحه 351 ) است
، « خوب است، ولی آن چه من میخواهم نیست » : امام فرمود .« نمیبخشد و پایینتر از آن را براي هر کس که بخواهد میبخشد
وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِ دِ اللَّهَ غَفُوراً رَحیماً: هر کس عمل زشتی انجام دهد یا بر » بعضی گفتند: آیه
خوب است ولی آن چه را » : امام فرمود « خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت
قُلْ یا عِبادِيَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَ ۀِ اللَّهِ: اي بندگان من که » : بعضی دیگر گفتند آیه .« میخواهم نیست
بعضی دیگر گفتند: آیه .« خوب است اما آن چه میخواهم نیست » : فرمود « اسراف بر خویشتن کردهاید از رحمت خدا مأیوس نشوید
وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ: پرهیزکاران کسانی هستند که »
هنگامی که کار زشتی انجام میدهند یا به خود ستم میکنند به یاد خدا میافتند و از گناهان خویش آمرزش میطلبند و چه کسی
در این هنگام مردم از هر طرف به .« خوب است ولی آن چه میخواهم نیست » : باز امام فرمود « است جز خدا که گناهان را بیامرزد
عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگري در این «؟ چه خبر است اي مسلمانان » : سوي امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ » : از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود امید بخشترین آیه قرآن این آیه است » : زمینه سراغ نداریم. امام فرمود
1) البته همانگونه که در ذیل آیه 48 سوره نساء ) .«« طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرینَ
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ » : گفتیم در حدیث دیگري آمده است که امید بخشترین آیه قرآن، آیه
میباشد. اما با توجه به این که هر یک از این آیات به زاویهاي از این بحث نظر دارد و یک بعد از ابعاد آن را بیان میکند، « یَشاءُ
تضادي با هم ندارد. در واقع آیه مورد بحث از کسانی سخن میگوید که نمازهاي خود را به خوبی انجام میدهند نمازي با روح و
- با حضور قلب که آثار گناهان دیگر را از دل و جانشان میشوید. اما آیه دیگر از کسانی سخن میگوید که داراي ***** 1
ذیل آیه. (صفحه 352 ) چنین نمازي نیستند و تنها از در توبه وارد میشوند پس این آیه براي این گروه و آن آیه ، « مجمع البیان »
براي آن گروه امید بخشترین آیه است. چه امیدي از این بیشتر که انسان بداند هر گاه پاي او بلغزد و یا هوي و هوس بر او چیره
شود (بدون این که اصرار بر گناه داشته باشد پایش به گناه کشیده شود) هنگامی که وقت نماز فرا رسید، وضو گرفت و در پیشگاه
معبود به راز و نیاز برخاست احساس شرمساري که از لوازم توجه به خدا است نسبت به اعمال گذشته به او دست داد گناه او
بخشوده میشود و ظلمت و تاریکیش از قلب او برمیخیزد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
نماز یا برترین مروارید دریاي بندگی
در این آیه شریفه به نماز که یاد خدا و برترین مروارید دریاي بندگی و آرام بخش قلب انسانها و اصلاحگر فرد و جامعه است
فرمان میدهد و میفرماید: وَ اَقِمِ الصَّلوةَ و نماز را به پا دار. منظور این است که رکوع و سجده و دیگر کارها و واجبات آن را آن
در آیه « دو سوي روز » منظور از ، « ابن زید » و « ابن عبّاس » گونه که شایسته است انجام ده. طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ 1 به باور
شب « آغازین ساعات » به مفهوم « زُلَف » است؛ و واژه « عشاء » وقت نماز « پاسی از شب » شریفه زمان نماز صبح و مغرب و منظور از
میباشد و قرآن به دو دلیل، از نماز ظهر و عصر سخن به میان نمیآورد؛ نخست آنکه این دو نماز بدان دلیل که نمازهاي روز
هستند، روشن و آشکار بوده و نیاز به بیان ندارند و این شیوه سخن مانند آن است که قرآن بگوید: نماز را در دو سوي روز، به
صفحه 215 از 391
همراه آن دو نمازي که در روز خوانده میشود به پا دار. دیگر آنکه این دو نماز در ضمن یکی از طرف روز که طرف عصر باشد
بیان شده است؛ چرا که زمان نماز ظهر و عصر پس از گذشتن نیمروز است که به طرف آخر روز نزدیکتر میباشد؛ و قرآن در این
مورد میفرماید: نماز را از زوال (صفحه 353 ) آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپا دار أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ…
است که در روایت رسیده از حضرت باقر علیهالسلام نیز به همین « زوال آفتاب » به مفهوم « دُلُوك » 1) یادآوري میگردد که واژه )
همان نماز صبح و ظهر و عصر و « دو سوي روز » منظور از نمازِ ، « زَجّاج » و « حَسَن » معنا آمده است. 2 امّا به باور گروهی از جمله
نماز مغرب و عشا است؛ چرا که طرفِ یک چیز باید جزء آن باشد و روشن است که نماز مغرب ، « پاسی از شب » منظور از نمازِ
نماز مغرب « پاسی از شب » جزء روز نیست و از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز روایتی رسیده است که آن حضرت فرمود: نمازِ
و عشا است. إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ به یقین کارهاي نیک و شایسته اثر زیانبارِ کارهاي بد را از میان میبرد. در این مورد که
منظور نمازهاي پنجگانه است که « ابن عبّاس » چیست؟ دیدگاهها متفاوت است: به باور بیشتر مفسّران از جمله « حَسَ نات » منظور از
الف و لام ، « اَلْحَسَنات » در « ال » اگر به شایستگی خوانده شود، گناهانی را که میان آنها از انسان سر میزند از میان میبرد، چرا که
باز میگردد. لازم به یادآوري است که این دیدگاه را روایات رسیده نیز تأیید میکند. « اَلصَّلوة » تعریف است که به واژه
چند نمونه از روایات
در این مورد آورده است که: من و سلمان در سایه درختی نشسته بودیم، که او شاخهاي خشک از آن درخت برگرفت « ابوعثمان » 1
و آن را حرکت داد تا برگهاي خشکیده آن بر زمین ریخت، آنگاه گفت: هان اي ابوعثمان آیا نمیپرسی چرا چنین کردم؟ پرسیدم:
بگو چرا؟ گفت: من یک بار به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که چنین کرد و از من پرسید که: هان اي سلمان، میدانی چرا
چنین کردم؟ من پاسخ منفی دادم، آنگاه از آن حضرت دلیل 1. سوره اِسْراء، آیه 78 . (صفحه 354 ) کارش را پرسیدم، فرمود: زمانی
که مسلمانی به خوبی وضو میسازد و نمازهاي پنجگانه را به شایستگی به جا میآورد، گناهانش به سان این برگهاي خشک فرو
اِنَّ الْمُسْلِمَ اِذا تَوَضَّأَ فَاَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ صَ لّی صَ لَواتِ الْخَمْسَ تَحاتَّتْ خَطایاهُ کَما » . میریزد و از پی آن به تلاوت این آیه پرداخت
2 و نیز آوردهاند که: آن حضرت در (1 …) « یَتَحاتُّ هذَا الْوَرَقُ، ثُمَّ قَرَأَ هذِهِ الاْآیَۀَ: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ … إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ
میان یاران نشسته بود که مردي از راه رسید و گفت: اي پیامبر خدا، من گناهی کردهام، اینک حدّ یا کیفر آن را بر من جاري ساز.
آن حضرت فرمود: آیا با ما نماز نمیخوانی؟ گفت: چرا فرمود: خدا، حدّ تو و یا گناه تو را مورد آمرزش قرار داد. فَاِنَّ اللّهَ قَدْ غَفَرَ
3 و از امیرمؤمنان آوردهاند که فرمود: در کنار پیامبر خدا به انتظار نماز نشسته بودیم که مردي از جا ( لَکَ حَدَّكَ اَوْ قالَ ذَنْبَکَ. ( 2
کُنّا مَعَ رَسُولِ اللّهِ فِی الْمَسْجِدِ نَنْتَظِرُ الصَّلوةَ، » ؛ برخاست و گفت: اي پیامبر خدا، گناهی از من سر زده است، مرا از آن گناه پاك ساز
پیامبر صلی الله علیه و آله سخن او را نشنیده گرفت تا نماز به پا شد؛ و پس از نماز … « فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ، إنّی اَصَبْتُ ذَنْبا
آیا این نماز «؟ أَلَیْسَ قَدْ صَ لَّیْتَ مَعَنا هذِهِ الصَّلوةَ وَ أَحْسَ نْتَ لَهَا الطَّهُورَ » : هنگامی که آن مرد دگر باره گفتارش را تکرار کرد، فرمود
( را با ما نخواندي و وضوي آن را نیکو نگرفتی؟ پاسخ داد: چرا. فرمود: همین کفّاره گناه تو است؛ فَاِنَّها کَفّارَةُ ذَنْبِکَ. ( 3
امید بخشترین آیه
از یکی از دو امام گرانقدر حضرت باقر علیهالسلام و یا صادق علیهالسلام که درود خدا بر آنان باد آورده است که « ابوحمزه ثمالی »
میفرمود: روزي امیرمؤمنان رو به مردم نمود که هان اي بندگان خدا، کدامین آیه از همه آیات امید بخشتر است؟ 1. تفسیر
3. همان مدرك، ص 595 . (صفحه 355 ) در پاسخ . 2. تفسیر الوسیط، ج 2 ص 594 و 590 .595 الوسیط، واحدي، ج 2، ص 596
(1) ، « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ » : پرسش آن حضرت، یکی گفت: این آیه شریفه که میفرماید
صفحه 216 از 391
خدا این را که به او شرك ورزیده شود نمیآمرزد و فروتر از آن را براي هر که بخواهد میآمرزد. آن حضرت فرمود: این آیه
بسیار امید بخش است امّا پاسخ من نیست. دیگري گفت: این آیه شریفه پاسخ شماست که میفرماید: و هر کس کار بدي کند و یا
(2 …) « وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً » . به خویشتن ستم روا دارد آنگاه از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت
قُلْ » : امیرمؤمنان فرمود: این هم امیدبخش است امّا پاسخ من نیست. نفر سوّم گفت: پاسخ مورد نظر شما این آیه است که میفرماید
3) بگو هان ايبندگان من که بر خود زیاده روي نمودهاید، از رحمت خدا نومید …) « یا عِبادِيَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا
نشوید. حضرت فرمود: این آیه نیز امیدبخش است، امّا پاسخ پرسش من نیست. نفر چهارم گفت: پاسخ پرسش شما این آیه است
4) و آنانکه چون به کار زشتی دست یازند یا بر خود ستم روا دارند، …) « وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَۀً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ » : که میفرماید
خدا را به یاد میآورند و براي گناهانشان آمرزش میخواهند. آن بزرگوار فرمود: این آیه نیز بسیار امیدبخش است امّا پاسخ من
نیست. اینجا بود که دیگر کسی پاسخی نداشت تا بگوید و آنگاه امیرمؤمنان رو به مردم کرد و فرمود: چرا پاسخ نمیدهید؟! گفتند:
به خداي سوگند دیگر چیزي نمیدانیم. سپس خود آن گرانمایه عصرها و نسلها فرمود: از شخصیت محبوب و گرانمایهام پیامبر
2. سوره نساء، . صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: امید بخشترین آیه قرآن این آیه شریفه است که 1. سوره نِساء، آیه 116
4. سوره آل عمران، آیه 135 . (صفحه 356 ) میفرماید: و نماز را در دو سوي روز و نیز آغازین . 3. سوره زُمَر، آیه 53 . آیه 110
اِنَّ عَلِیّاً علیهالسلام اَقْبَلَ عَلَی النّاسِ فَقالَ: اَیَّۀُ آیَۀٍ اَرْجی عِنْدَکُمْ؟ فَقالَ » . ساعات شب بر پا دار؛ چرا که نیکیها، بدیها را از میان میبرد
بَعْضُ هُمْ: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ … قالَ: سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: اَرْجی آیَۀٍ فی کِتابِ اللّهِ: وَ أَقِمِ
1) و آنگاه پیامبر خدا رو به من کرد و فرمود: علی جان، به …) « الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ
خدایی که مرا به رسالت برگزید، هر یک از شما مردم براي وضوي نماز به پا خیزد، گناهانش فرو میریزد؛ و هنگامی که به بارگاه
خدا رو آورد و با دل و جان نماز را به پا دارد، چیزي از گناهانش نمیماند و پس از نماز به سان روزي میشود که تازه از مادر
ولادت یافته است و اگر میان دو نماز گناهی از او سر زند، با نماز دوّم آمرزیده میشود و همینگونه تا نماز پنجم. سپس فرمود: یا
عَلِیُّ اِنَّما مَنْزِلَۀُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ لأُِمَّتی کَنَهْرٍ جارٍ عَلی بابِ اَحَ دِکُمْ … علی جان! موقعیت نمازهاي شبانهروزي براي جامعه و امت
من، به سان نهر و جویبارِ لبریز از آبی است که بر درخانه شما روان است. شما در مورد کسی که در بدن او گرد و غباري باشد و
روزي پنج مرتبه در چنین جویباري خود را شستشو دهد، چه میپندارید؟ آیا باز هم در بدن او گرد و چرکی میماند؟ به خداي
1. تفسیر عَیّاشی، ج 2، ص ( سوگند که نمازهاي پنجگانه و نقش پاكکننده آنها اینگونه است. فَکَذلِکَ وَ اللّهِ الصَّلَواتُ الْخَمْسُ. ( 2
( 2. تفسیر عَیّاشی، ج 2، ص 162 و 161 و 74 . (صفحه 357 . 74 و 161 و 162
67 . آیه (هوسرانی و خوشگذرانی سرچشمه انحرافات اجتماعی است)
اشاره
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّۀٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ قَلیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ
کانُوا مُجْرِمینَ چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیري کنند، مگر اندکی
از آنها که نجاتشان دادیم و آنها که ستم میکردند از تنعم و تلذذ پیروي کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند). ( 116 /هود) وَ ما
کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ و چنین نبود که پروردگارت آباديها را به ظلم و ستم نابود کند در حالی که اهلش
درصدد اصلاح بوده باشند. ( 117 / هود)
شرح آیه از تفسیر نمونه
صفحه 217 از 391
اشاره
به معنی باقیمانده است و معمولًا این تعبیر در لغت عرب به معنی اولوا الفضل (صاحبان فضیلت و « بَقِیَّۀ » و « صاحبان » به معنی « اُوْلُوا »
شخصیت و نیکان و پاکان) گفته میشود زیرا انسان معمولًا اجناس بهتر و اشیاء نفیستر را ذخیره میکند و نزد او باقی میماند و به
همین جهت این کلمه مفهوم نیکی و نفاست را با خود دارد. در هر جامعهاي تا زمانی که گروهی از اندیشمندان متعهد و مسؤول
وجود دارد که در برابر مفاسد ساکت نمینشینند و به مبارزه برمیخیزند و رهبري فکري و مکتبی مردم را در اختیار دارند این
جامعه به تباهی و نابودي کشیده نمیشود. اما آن زمان که بیتفاوتی و سکوت در تمام سطوح حکمفرما شد و جامعه در برابر
عوامل فساد بیدفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودي حتمی است. در هر جامعهاي معمولًا ظلم و فسادي وجود دارد، اما مهم این
است که مردم احساس کنند که ظلم و فساد هست و در طریق اصلاح باشند و با چنین احساس و گام برداشتن در راه اصلاح،
خداوند به آنها مهلت میدهد و قانون آفرینش براي آنها حق حیات قائل است. اما همین که این احساس از میان رفت و جامعه
بیتفاوت شد و فساد و ظلم به سرعت همه جا را گرفت آن گاه است که دیگر در سنت آفرینش حق حیاتی براي آنها وجود ندارد،
گلبولهاي سفید » این واقعیت را با یک (صفحه 358 ) مثال روشن میتوان بیان کرد. در بدن انسان، نیروي مدافع مجهزي است به نام
که هر میکرب خارجی از طریق هوا، آب و غذا و خراشهاي پوست به داخل بدن هجوم کند این سربازان جانباز در برابر آنها « خون
ایستادگی کرده و نابودشان میکنند و یا حداقل جلو توسعه و رشد آنها را میگیرند. بدیهی است اگر یک روز این نیروي بزرگ
دفاعی که از میلیونها سرباز تشکیل میشود دست به اعتصاب بزند و بدن بیدفاع بماند چنان میدان تاخت و تاز میکربهاي مضر
میشود که به سرعت انواع بیماريها به او هجوم میآورند. کل جامعه انسانی نیز چنین حالی را دارد اگر نیروي مدافع که همان
بوده باشد از آن برچیده شود میکربهاي بیماري زاي اجتماعی که در زوایاي هر جامعهاي وجود دارد به سرعت نمو و « أُولُوا بَقِیَّۀٍ »
در بقاي جوامع آن قدر حساس است که باید گفت: بدون آنها « أُولُوا بَقِیَّۀٍ » تکثیر مثل کرده، جامعه را سرتاپا بیمار میکنند. نقش
حق حیات از آنان سلب میشود و این همان چیزي است که آیات فوق به آن اشاره دارد. همواره در میدان مبارزات اجتماعی آنها
که ضعیفترند، زودتر از صحنه خارج میشوند یا نابود میگردند و تنها آنها باقی میمانند که از نظر تفکر و یا نیروي جسمانی
قويترند و به همین دلیل باقیماندگان نیرومندانند، به همین جهت در عرب این ضربالمثل وجود دارد که میگویند فِی الزَّوایا خَبایا
وَ فِی الرِّجالِ بَقایا (در زاویهها هنوز مسائل مخفی وجود دارد و در میان رجال، شخصیتهایی باقیمانده) و نیز به همین دلیل کلمه
که در سه مورد از قرآن مجید آمده است همین مفهوم را دربردارد: در داستان طالوت و جالوت در قرآن مجید میخوانیم: « بَقِیَّۀ »
إِنَّ آیَۀَ مُلْکِ هِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَ کینَۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّۀٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسی: نشانه حقانیت حکومت طالوت این است که »
صندوق عهد به سوي شما خواهد آمد همان صندوقی که یادگاري نفیس خاندان موسی و هارون در آن است و مایه آرامش شما
86 /هود) ) « بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ » : 1) و نیز در داستان شعیب در همین سوره خواندیم که به قومش گفت ) .« است
بر مهدي موعود گذارده شده نیز اشاره به « بَقِیَّتُ اللَّهِ » 248 / بقره. (صفحه 359 ) و این که در پارهاياز تعبیرات نام -1 *****
همین موضوع است، زیرا او یک وجود پرفیض و ذخیره بزرگ الهی است که براي برچیدن بساط ظلم و بیدادگري در جهان و
برافراشتن پرچم عدل و داد نگاهداري شده است و از اینجا روشن میشود که چه حق بزرگی این شخصیتهاي ارزشمند و مبارزه
بر جوامع بشري دارند، چرا که آنها رمز بقاء و حیات ملتها و نجات آنها از نابودي و هلاك « اُوْلُوا بَقِیَّۀها » کنندگان با فساد و
هستند.
هم صالِح و هم مصلِح باشید
صفحه 218 از 391
نکته دیگري که در آیه فوق جلب توجه میکند این است که قرآن میگوید: خداوند هیچ شهر و آبادي را به ظلم و ستم نابود
« صلاحیت » این نکته را روشن میسازد که تنها « صالح » و « مصلح » باشند. توجه به تفاوت « مصلح » نمیکند در حالی که اهلش
ضامن بقاء نیست بلکه اگر جامعهاي صالح نباشد ولی در مسیر اصلاح گام بردارد او نیز باز حق بقاء و حیات دارد، ولی آن روز که
نه صالح بود و نه مصلح، از نظر سنت آفرینش حق حیات براي او نیست و به زودي از میان خواهد رفت. به تعبیر دیگر هر گاه
جامعهاي ظالم بود اما به خود آمده و درصدد اصلاح باشد چنین جامعهاي میماند، ولی اگر ظالم بود و در مسیر اصلاح و پاکسازي
نبود، نخواهد ماند. نکته دیگر این که یکی از سرچشمههاي ظلم و جرم در آیات فوق پیروي از هوسرانی و لذت پرستی و عیش و
میشود. این تنعم و تلذذ بیقید و شرط سرچشمه انواع انحرافاتی است که در « اِتْراف » نوشها ذکر شده که در قرآن از آن تعبیر به
طبقات مرفه جامعهها به وجود میآید، چرا که مستی شهوت آنها را از پرداختن به ارزشهاي اصیل انسانی و درك واقعیتهاي
اجتماعی بازمیدارد و غرق عصیان و گناه میسازد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
به رفاه و آسایش و خوشگذرانی عادت کردن. :« اُتْرِفُوا » . باقیمانده چیزي :« بَقِیَّۀ » ( (صفحه 360
رابطه اختناق با انحطاط جامعهها
در این آیات، قرآن شریف نخست به رابطه مرموزي که میان حاکمیت اختناق و سکوت و بیتعهّدي عالمان و روشنفکران در برابر
روند جامعه و تاریخ از یک سو و انحطاط و سقوط و نابودي جامعهها از سوي دیگر وجود دارد، پرداخته و میفرماید: فَلَوْلا کانَ مِنَ
لارْضِ پس چرا از قرنها و نسلهاي پیش از شما اندیشوران و خردمندانی نبودند و 􀁴 الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ اُولُوا بَقِیَّۀٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی ا
به پا نخاستند تا تبهکاران را از بیدادگري و فسادِ در زمین و زمان باز دارند؟! به بیان دیگر چرا با آن همه نعمتهایی که خدا به
آنان داده و خرد و دانشی که به آنان بخشیده بود و با وجود آمدن پیامبران و کتابهاي آسمانی به سوي آنان، بازهم گروهی اختناق
و سکوت را به مردم تحمیل کردند تا خود یکّه تاز میدان باشند و دانشوران نیز بیتعهّدي و سکوت در برابر تبهکاران و ظالمان را
صاحبان دین و مردم نیکو کردارند. اِلاّ قَلیلًا مِمَّنْ اَنْجَیْنا مِنْهُمْ. « اُولُوا بَقِیَّۀٍ » بر بیان حقیقت برگزیدند؟! چرا؟! به باور پارهاي منظور از
مگر اندکی از آنان که از تباهی جلوگیري میکردند و در راه اصلاح و به سامان آوردن امور دین و دنیاي مردم تلاش مینمودند؛
و آنان پیامبران و مردم شایسته کرداري بودند که به آنان ایمان آوردند وما نیز به پاداش کارشان، آنان را از عذابی دردناك که
قومشان را فرا گرفت، نجات بخشیدیم. وَاتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما اُتْرِفُوا فیهِ و بیدادگران از پی کامجوییها و ناز و نعمتی که در آن
غوطهور بودند و عادت کرده بودند، رفتند و لذّت جویی و بیبند و باري را بر نعمتهاي سراي آخرت برگزیدند و کامرواییهاي
زندگی به گونهاي آنان را سرگرم ساخت که از یاد خدا باز ماندند و دچار آفت غفلت شدند. (صفحه 361 ) وَ کانُوا مُجْرِمینَ. و
آنان مردم خوشگذران و لذّت جویی بودند که به جرم و گناه عادت کرده و در انجام آن پافشاري مینمودند. در تفسیر این آیه
دیدگاهها متفاوت است: 1 به باور برخی منظور این است که: و پروردگار تو هرگز چنین نیست که شهر و دیاري را از روي ظلم
نابود سازد، بلکه این مردم آن شهر و دیار هستند که به خود ستم روا میدارند و خدا نیز به کیفر بیدادشان آنان را نابود میسازد. 2
امّا به باور برخی دیگر منظور این است که: پروردگارت چنین نیست که جامعه و مردمی را که بیشترشان اصلاحگرند، به خاطر
بیدادگري یکی چند نفر از آنان نابود سازد، امّا هنگامی که بیداد همگانی شد و بیشتر مردم آن جامعه به ستم گراییدند، خدا آنان
صفحه 219 از 391
منظور این است که خدا مردم شركگرا و کفرگرا را در صورتی که « ابن عبّاس » را به کیفر بیدادشان نابود میسازد. 3 و از دیدگاه
روابط اجتماعی آنان بر اساس عدالت و انصاف باشد، نابود نمیسازد و چنین جامعهاي است سقوط نمیکند. و از پیامبر گرامی
فرمود: منظور این است که روابط آنان با یکدیگر بر اساس عدالت و « وَ أَهْلُها مُصْ لِحُونَ » صلی الله علیه و آله آوردهاند که در تفسیر
انصاف باشد و جامعه آنان عادلانه و انسانی اداره شود؛ چنین مردمی به خاطر شرك به خدا که ستم به خویشتن میباشد نابود
( یُنْصِفُ بَعْضُها بَعْضَهُمْ. (صفحه 362 « وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ » : نخواهند شد؛ اِنَّهُ قالَ صلی الله علیه و آله
عبرتهاي آموزنده براي خانوادهها در سوره یوسف (شرح از تفسیر نمونه)
هر کس سوره یوسف را هم روز و هم شب بخواند، خداوند او را روز رستاخیز برمیانگیزد در » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم
.« حالی که زیباییش همچون زیبایی یوسف است و هیچگونه ناراحتی روز قیامت به او نمیرسد و از بندگان صالح خدا خواهد بود
1) روایاتی که در بیان فضیلت سورههاي قرآن آمده به معنی خواندن سطحی بدون تفکر و عمل نیست بلکه تلاوتی است مقدمه )
تفکر و تفکري است سرآغاز عمل و با توجه به محتواي این سوره روشن است که اگر کسی برنامه زندگی خود را از آن بگیرد و
در برابر طوفانهاي شدید شهوت و مال و جاه و مقام خویشتن داري کند تا آن جا که سیاهچال زندان را توأم با پاکدامنی بر قصر
آلوده شاهان مقدم دارد. چرا بر خلاف سرگذشتهاي سایر انبیاء داستان یوسف یکجا بیان شده است؟ یکی از ویژگیهاي داستان
یوسف این است که همه آن یکجا بیان شده، به خلاف سرگذشت سایر پیامبران که به صورت بخشهاي جداگانه در سورههاي
مختلف قرآن پخش گردیدهاست. این ویژگی به این دلیل است که تفکیک فرازهاي این داستان با توجه به وضع خاصی که دارد
پیوند اساسی آن را از هم میبرد و براي نتیجهگیري کامل همه باید یکجا ذکر شود، فی المثل داستان خواب یوسف و تعبیري که
پدر براي آن ذکر کرد که درآغاز این سوره آمده بدون ذکر پایان داستان مفهومی ندارد. لذا در اواخر این سوره میخوانیم،
یا » : هنگامی که یعقوب و برادران یوسف به مصر آمدند و در برابر مقام پر عظمت او خضوع کردند، یوسف رو به پدر کرد و گفت
أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَ  قا: پدرم! این تأویل همان خوابی است که در آغاز دیدم خداوند آن را به واقعیت
100 / یوسف). این نمونه پیوند ناگسستنی آغاز و پایان این داستان را روشن میسازد، در حالی که داستانهاي پیامبران ) « پیوست
ذیل آیه. (صفحه ، « مجمع البیان » - دیگر این چنین نیست و هر یک از فرازهاي آن مستقلًا قابل درك و نتیجهگیري است. ***** 1
(363
آشنایی با سوره یوسف (شرح از تفسیر مجمعالبیان)
آشنایی با سوره یوسف
این سوره مبارکه دوازدهمین سوره از سورههاي قرآن شریف است. پیش از آغاز ترجمه و تفسیر آن، به نکاتی از ویژگیهایش
اشاره میرود:
1 نام سوره
است و به دو جهت به این نام مبارك خوانده شده است: نخست اینکه جز یکی « یوسف » نام بلند و تاریخی این سوره مبارکه، سوره
چند آیه این سوره دلنشین و پر جاذبه، همه آیاتش داستان درس آموز و سرگذشت تفکّرانگیز قهرمان زیباترین داستانها را به تابلو
میبرد و بسیار طبیعی و مناسب است که به این نام خوانده شود. دیگر اینکه در قرآن شریف که 27 مرتبه نام قهرمان بهترین داستانها
صفحه 220 از 391
حضرت یوسف آمده است، 25 مرتبه آن در این سوره میباشد؛ از این رو اگر بخواهیم نام این سوره را از آیه آیه و واژه واژه آن
هم دریافت داریم، به همین نام بر خواهیم خورد.
2 فرودگاه این سوره
به باور همه مفسّران، تمامی آیات این سوره در مکّه و در کنار کهنترین خانه وحی و رسالت بر قلب پاك پیامبر صلی الله علیه و
چهار آیه این سوره که عبارتند از آیات اوّل تا سوّم و آیه هفتم، در مدینه « ابن عبّاس » آله فرود آمده است و تنها طبق روایتی از
نازل شدهاند.
3 شماره آیات واژهها و حروف آن
این سوره داراي یکصد و یازده ( 111 ) آیه، یکهزار و هفتصد و شصت و شش ( 1766 ) واژه و هفت هزار و یکصد و شصت و شش
7166 حرف میباشد و به دوازده بخش کلّی قابل تقسیم است.
4 پاداش تلاوت این سوره
عَلِّمُوا اَرِقّائَکُمْ سُورَةَ یُوسُفَ، فَاِنَّهُ اَیُّما مُسْلِمٍ تَلاها وَ عَلَّمَها » : 1 از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود ( (صفحه 364
1) سوره یوسف را به بردگان خویش ) «. اَهْلَها وَ ما مَلَکَتْ یَمینُهُ هَوَّنَ اللّهُ تَعالی عَلَیْهِ سَ کَراتِ الْمَوْتِ وَ اَعْطاهُ الْقُوَّةَ اَنْ لا یَحْسُدَ مُسْلِما
بیاموزید؛ چرا که هر مسلمانی این سوره را بخواند و به خاندان و بردگان خویش آن را بیاموزد، خدا سختیهاي مرگ را بر او آسان
میسازد و به او توانی میبخشد که در زندگی خود به هیچ مسلمانی حسد نورزد. 2 و نیز از حضرت صادق علیهالسلام آوردهاند که
مَنْ قَرَأَ سُورَةَ یُوسُفَ فی کُلِّ یَوْمٍ اَوْ فی کُلِّ لَیْلَۀٍ بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ جَمالُهُ مِثْلُ جَمالِ یُوسُفَ، وَ لا یُصیبُهُ فَزَعُ یَوْمِ الْقِیامَۀِ، وَ » : فرمود
2) کسی که در هر شب و هر روز سوره یوسف را بخواند، خدا او را در روز رستاخیز به …) « کانَ مِنْ خِیارِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ
زیبایی و جمال یوسف بر میانگیزد و از هراس و سختی آن روز سرنوشتساز در امان خواهد بود و در زمره بندگان شایسته خدا
این سوره مبارکه، در کتاب تورات نیز آمده است. « اِنَّها کانَتْ فِی التَّوْراةِ مَکْتُوبَۀً » : قرار خواهد داشت. 3 و نیز فرمود
( 5 دو نکته در مورد این روایات( 3
1 روشن است که پاداش پر شکوهی که براي تلاوتگرِ این سوره و یا سورههاي دیگر قرآن نوید داده شده است، براي آن تلاوت
قرآنی است که سر آغاز اندیشه و تفکّر شایسته قرآنی و از پی آن سر آغازي بر عملکرد شایسته و عادلانه و انسانی باشد و تلاوت
کننده، از یوسف درس بگیرد که چگونه در برابر هوسهاي سرکش پایداري ورزد و گناه نکند و از مرز مقررات و قوانین نگذرد،
2. تفسیر عَیّاشی، ج . و چگونه در برابر زورمندان سر ذلّت فرود نیاورد، 1. الفِرْدَوْس، دیلمی، ج 3، ص 10 ؛ کَشّاف، ج 2، ص 348
3. مترجم. (صفحه 365 ) و چگونه زندان بیداد و کند و زنجیر آن برایش از ستم پذیري و . 2، ص 66 ؛ ثواب الاعمال، ص 133
خفت پذیري گواراتر باشد، و چگونه در زندگی آزاد، مرد گذشت و پایداري و تدبیر و کیاست و درایت و مدیریّت و تقوا باشد؛
نه تلاوتی که تنها تلاوت باشد و نه براي اندیشه و فکر و عمل و نه تلاوتی که شغل و حرفه و براي آب و نان و جاه و جبروت باشد
و نه تلاوتی که ابزار فریب و سلطه گردد! آري، آن تلاوت درخور آن پاداش پرشکوه است نه اینها.
6 دورنمایی از سوره
صفحه 221 از 391
این سوره مبارکه در مکّه فرود آمده است؛ از این رو بیشتر عنایت آیات آن به ایجاد تحوّل مطلوب عقیدتی و اخلاقی و فکري و
انسانی در جامعه شرك زده و باوراندن حقانیت دعوت پیامبر و آسمانی بودن رسالت و کتاب او به مردم در قالب زیباترین و عبرت
آموز ترین داستانها و سرگذشت هاست؛ و با ظرافت و زیبایی خاصّ ی روشنگري میکند که خداي یکتا، همان قدرت بیهمتاي و
بیهمانندي است که هم آفریدگار جهان و انسان است و هم تدبیرگر امور و شؤون آفرینش؛ هم فرمانرواي هستی و مالک روز
رستاخیز است و هم حاکم بر روند تاریخ و تحوّلات آن و فرجام همه کارها و بازگشت همه بندگان نیز سرانجام به سوي اوست. در
آیات یکصد و یازدهگانه این سوره مبارکه، از توحیدگرایی و یکتاپرستی، از معاد و جهان پس از مرگ، دین باوري و دینداري،
اخلاق و ارزشهاي اخلاقی، دانش و بینش و حکمت، اندیشه و تفکّر، کار و تلاش و سازندگی، آیندهنگري و برنامه ریزي براي
اداره شایسته جامعه، نقش ثروت و امکانات، نقش مردم و حقوق آنان، ویژگیهاي یک دولت شایسته و عدالت پیشه، (صفحه
366 ) اصل رسالت و وحی الهی، پدیده رؤیا، فرجام خوش ایمان و تقوا و پاکدامنی، و فرجام رسواي گناه و زشتکاري و بیداد، و از
( 1. نگارنده. (صفحه 367 ( دهها موضوع دیگر سخن رفته است. ( 1
68 . آیه (آغاز زیباترین داستانها)
اشاره
/ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بنام خداوند بخشنده بخشایشگر الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ الر آن آیات کتاب آشکار است. ( 1
یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
این سوره نیز با حروف مقطعه (الف لام راء) آغاز شده است که نشانهاي از عظمت قرآن و ترکیب این آیات عمیق و پرمحتوا از
سادهترین اجزاء یعنی حروف الفبا میباشد. در این آیه از اسم اشاره به دور (تِلْکَ) استفاده شده است، که نظیر آن در آغاز سوره
بقره و بعضی دیگر از سورههاي دیگر قرآن داشتیم و گفتیم اینگونه تعبیرات همگی اشاره به عظمت این آیات است یعنی آن چنان
بلند و والا است که گویی در نقطه دوردستی قرار گرفته، در اوج آسمانها، در اعماق فضاي بیکران که براي رسیدن به آن باید
تلاش و کوشش وسیعی انجام داد، نه همچون مطالب پیش پا افتاده که انسان در هر قدم با آن روبرو میشود. (نظیر این تعبیر را در
ادبیات فارسی نیز داریم که در حضور یک شخص بلند پایه میگویند: آن جناب … آن مقام محترم)…
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
به آن اشاره دارد، سه نظر آمده است: 1 اشاره به سرگذشتی است که در آستانه آن قرار داریم. 2 اشاره « تِلْکَ » در مورد آنچه واژه
به باور ، « مُبین » به سوره یوسف است. 3 منظور این است که: این آیاتی است که در تورات وعده آن به شما داده شده بود. واژه
( به مفهوم روشنگر حلال و حرام و بیانگر منظور و دیدگاه و مقررات مورد نظر است. (صفحه 368 « قَتاده » و « مُجاهِد »
إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِ  یا ... » .69